Gran Canaria: Big Ride

فهرست مطالب:

Gran Canaria: Big Ride
Gran Canaria: Big Ride

تصویری: Gran Canaria: Big Ride

تصویری: Gran Canaria: Big Ride
تصویری: GCN's Epic Rides | Ep.1 Gran Canaria 2024, آوریل
Anonim

در جستجوی جاده های هموار، مناظر وسیع و کمپ های آموزشی حرفه ای در جزیره آتشفشانی گرن کاناریا

نگاه های عجیبی به بوفه صبحانه دارم. مشتریان هتل اکثرا مستمری بگیران ثروتمندی هستند و اگرچه من خودم طرف اشتباه 40 هستم، فکر می کنم به تنهایی توانسته ام میانگین سنی غذاخوری های جمع شده را حدود یک دهه کاهش دهم. اما این تفاوت سال‌ها نیست که من را آنقدر از بین مردم متمایز کرده است، بلکه لباس ورزشی است. اکثر مردم اینجا با انواع رنگ‌های پاستلی از پیراهن یقه‌دار با شورت گشاد و کفش‌های پارچه‌ای راحت تزئین شده‌اند. من نشسته ام و دارم تخم مرغ ها و نان تست را می خورم در حالی که شورت لایکرایی و پیراهن تنگ آبی روشن پوشیده ام.از ظاهر، فکر می‌کنید من برهنه بودم، اما شاید پیام «دوچرخه‌سواری گلف جدید است» هنوز به استراحتگاه ماسپالوماس در ساحل جنوبی گرن کاناریا نرسیده است.

هنگامی که هتل را ترک می‌کنم، صفوف انبوه افراد مسن به سمت ساحل می‌پیچند و به سمت جاده‌های پرآب و سبزه‌های زیبای چیده‌شده زمین گلف که در میان تپه‌های شنی قرار دارد، می‌روند. به سمت دیگر می چرخم تا به داخل جزیره رو به رو شوم.

تصویر
تصویر

در آفتاب روشن صبح، این منظره هم الهام بخش و هم کمی آزاردهنده است. قله های دندانه دار و نامنظم تا جایی که من می بینم تا دوردست کشیده می شوند و رنگ ها از قهوه ای به خاکستری به سیاه تبدیل می شوند. اینجا سرزمینی سرسبز و دلپذیر نیست. هیچ حومه‌ای در حال چرخش وجود ندارد - خشن و آتشفشانی است، گویی از دنیای گمشده ماقبل تاریخ آمده است. نیمی از من انتظار دارم که یک پتروداکتیل را ببینم که در سراسر خط افق حرکت می کند تا بر فراز یکی از مناره های سنگی فرود بیاید.

در حالی که آخرین بررسی هایم را انجام می دهم و از روی زین بالا می روم، نمی توانم فکر نکنم منظره ای که به سمت آن می روم شبیه بقایای یک کباب پز غول پیکر است - کوه های تاریک و ناهموار که شبیه ذغال هایی هستند که به طور تصادفی در یک کباب پرتاب شده اند. پشته. سوال این است: آیا من در حال کباب کردن هستم؟

در آتش

"این به نظر من جمع و جور نیست،" ریموند، در حالی که صعود را از حومه ماسپالوماس شروع می کنیم، نگاهی به زنجیر چرخ من انداخت. ریموند لدی یک ایرلندی است که اکنون در گران کاناریا ساکن است و Cycle Gran Canaria را اداره می کند و با مهربانی به من پیشنهاد کرده است که پچ خود را به من نشان دهد. خوشحالم که توجه داشته باشم که علیرغم زندگی در جزیره ای با آب و هوای باشکوه در تمام طول سال، پوست سلتیک او تاکنون از اثرات برنزه شدن خورشید مصون مانده است، بنابراین حداقل من تنها دوچرخه سوار رنگ پریده در جهان نخواهم بود. جاده های امروز.

"همه در گرن کاناریا سوار یک کامپکت می شوند" او ادامه می دهد و نگاهی به من می اندازد که نشان می دهد به طرز غم انگیزی برای سختی های پیش رو آماده نشده ام.به او اطمینان می‌دهم که دنده‌ام (52/38) خوب خواهد بود، و روی پدال‌ها پا می‌گذارم تا کمی سرعت را روی شیب ملایم 3 تا 4 درصد که به سمت شمال از ساحل منتهی می‌شود، بالا ببرم.

"خودت را هدر نده،" ریموند از پشت چرخ من می گوید، "تمام روز اینطور است." یک سواری بی رحمانه در چشم ریموند درخششی بازیگوش وجود دارد که نشان‌دهنده حالت اول است، اما مسیری که امروز برای آن برنامه‌ریزی کرده‌ایم، ما را به مرکز جزیره می‌برد و برمی‌گردد، به این معنی که 50 کیلومتر اول تقریباً سربالایی خواهد بود. من تصمیم دارم کمی سرعت را کاهش دهم، فقط در مورد.

تصویر
تصویر

این بخش اول از صعود به آرامی در جاده های عالی که به نظر تازه چیده شده اند به سمت بالا می پیچد. زمین در دو طرف آسفالت کم، صخره ای و پر از درختچه های دوکی است. اتومبیل‌ها از کنار ما عبور می‌کنند، عمدتاً گردشگرانی که یک روز را از ساحل یا گلف مرخصی می‌گیرند تا مناظر دراماتیک داخلی را تماشا کنند.ریموند به من اطمینان می‌دهد که وقتی شلوغی صبح سپری شود، جاده‌ها برای بقیه سفر آرام‌تر خواهند بود.

وقتی از ریموند می‌پرسم نام صعودی را که در آن هستیم، می‌پرسم، او با خشکی پاسخ می‌دهد: «GC-60». لازم است زیرا چشم انداز این کار را برای آنها انجام می دهد. پس از حدود 6 کیلومتر صعود، بر روی خط الراس می رویم و منظره ای از دره را می بینیم. این مانند چیزی از یک فیلم حماسی وسترن است - دامنه‌های غبارآلود به سمت رودخانه‌ای پرپیچ‌وخم فرو می‌روند، و در دو طرف دره، صخره‌های سرگیجه‌آور از سنگ‌های قهوه‌ای در حال فرو ریختن مانند قلعه‌هایی روی تپه‌ها نشسته‌اند. کلینت ایستوود در اینجا احساس می کند که در خانه است. و بهتر از همه، کشش تا دوردست، نوار پیچ در پیچی از آسفالت بکر است که ما را به جلو دعوت می کند.

هنگامی که از شیب به سمت پایین حرکت می کنیم، با نوشیدن منظره پر شده، وسوسه می شوم که یک «ای-ها!» صمیمانه فریاد بزنم، با این تفاوت که چون بریتانیایی هستم این کار را نمی کنم، بنابراین من راضی می شوم. برای تکان دادن قدردانی در جهت ریموند و وارد شدن به دراپ برای فرود.

تصویر
تصویر

حدود 4 کیلومتر بعد (به نظر می رسد بسیار کمتر است) جاده دوباره کج می شود، این بار با کمی انتقام بیشتر از قبل. خورشید اکنون بالاست و من عرق صورتم را پاک می کنم، که تجربه عجیبی ناآشنا برای سواری در ماه نوامبر است. قبل از رسیدن به فاتاگا - تنها روستایی با هر اندازه ای که از زمان ترک ماسپالوماس دیده ایم - حدود 5 کیلومتر به آرامی به سمت بالا ضربه می زنیم و ریموند تصمیم می گیرد که اولین قهوه روز را به دست آورده ایم. از آنجایی که من مثل یک سگ عرق می کنم، فقط مناسب است که در بار ال لابرادور توقف کنیم و چند اسپرسوی سریع بنوشیم.

به‌عنوان مردی که دوچرخه‌سواران بازدیدکننده را در تمام جاده‌های گرن کاناریا راهنمایی کرده است، ریموند بهترین مکان‌ها را برای توقف و نحوه قضاوت در مورد سواری می‌داند. او می‌گوید: «این جایی است که من مشتری‌ها را با قهوه تحریک می‌کنم. او به طرز شومی اضافه می کند: «این آنها را از قسمت بعدی عبور می دهد.»

ما شخم می زنیم، بی امان به سمت بالا.شیب هرگز خیلی بیشتر از 8 درصد نمی شود اما رها نمی شود. مانند همسایگانش در جزایر قناری - تنریف و لانزاروته - گران کاناریا اساساً یک آتشفشان غول پیکر است که 10 میلیون سال پیش از دریا برخاسته است، بنابراین، برخلاف بریتانیا با شبکه پیچیده تپه ها و صعودهای کوتاه کوتاه، سواری در اینجا به سادگی یک مورد است. به سمت بالا حرکت کنید تا زمانی که نتوانید بالاتر بروید، سپس تمام راه را به پایین برگردید. این همان چیزی است که من منتظرش هستم.

دمیدن گرم و سرد

همانطور که از میان دره به سمت بالا می پیچیم، صخره های خشک شده منظره شروع به نشان دادن نشانه هایی از سبزه به شکل درختان کاج می کند. ریموند توضیح می دهد که این درختان از این نظر منحصر به فرد هستند که سوزن های سه چرخه آنها برای برداشت رطوبت از غباری که روی قله ها می نشیند طراحی شده است. این جزیره تنها چند روز در سال باران می‌بارد، بنابراین گیاهان مجبور به یافتن راه‌های جایگزین برای نوشیدن نوشیدنی هستند. بخار ابر از درختان به جویبارهای آب بسیار خالص و نرم می چکد که برای دوچرخه سوار تشنه شهد است.درختان نشانه ای هستند که ما در حال بالا رفتن از تپه ها هستیم و مطمئناً آفتاب درخشان امروز صبح با مه کمی جایگزین شده است.

درست قبل از شهر سان بارتولومه، تپه‌ای را بالا می‌بریم و ریموند پیشنهاد می‌کند ژله‌ها و گرمکن بازو بپوشیم. دما هنوز به راحتی بیش از 20 درجه سانتیگراد است، بنابراین من تعجب می کنم که چرا او نیاز به لباس اضافی را احساس می کند، اما او توضیح می دهد که این جزیره مجموعه عجیبی از اقلیم های کوچک است و ما در شرف عبور از یک منطقه به منطقه دیگر هستیم. به توصیه‌های او توجه می‌کنم و لایه‌های اضافی را اضافه می‌کنم و کاملاً انتظار دارم که از منطقه معتدل کنونی خود به دنیایی دیگر یخ‌زده، مانند رفتن از کمد لباس به نارنیا، سوار شوم.

تصویر
تصویر

البته معلوم می شود که چیزی از این قبیل نیست. دمای هوا به طرز خوشحال کننده ای بالا می ماند، همانطور که ما از فرود کوتاه پایین می رویم و برای دور زدن شهر به GC-603 سوئیچ می کنیم. ریموند به وضوح از گرمای این جزایر - که در همان عرض جغرافیایی صحرای صحرا قرار دارند - برای مدت طولانی لذت می برد و فراموش کرده است که سرمای واقعی چگونه است.در عرض چند دقیقه دارم مثل برنج آب پز می‌پزم، در حالی که ریموند آرام در خیابان‌های پشتی و جاده‌ای بی‌رحمانه می‌بافد («پیاده‌روی شرم» نامیده می‌شود، زیرا اکثر افرادی که سوار آن می‌شوند، مجبور به پیاده شدن و راه رفتن») و بازگشت به GC-60، که بلافاصله دوباره به حدود 8 درصد می رسد، فقط به ما یادآوری می کند که صعود به قله امروز هنوز فاصله زیادی دارد.

شیب کمی به سمت بالا کج می شود و ما را به زور از زین خارج می کند، و ریموند به من می گوید که اکنون در امتداد جاده ای هستیم که او زمانی آلبرتو کونتادور را تعقیب کرده بود. نگاهی به او انداختم تا ببینم او فقط نخی برای من نمی‌چرخاند، بلکه نگاهش به من می‌گوید این درست است. به نظر می رسد که گرن کاناریا یک زمین تمرین زمستانی مطلوب برای تیم ساکسو-تینکوف است (همانطور که در آن زمان نامگذاری شد) و حتی در یک موقعیت این تیم از خدمات ریموند به عنوان فونت دانش دوچرخه سواری محلی برای میزبانی از سواری های آنها استفاده کرد.

بنابراین او همین جا بود، در حال چرخش و گفتگو با نیکو روشه درباره آب و هوای ایرلند بود، زمانی که مربی اش به کونتادور گفت که از جلو برود و ببیند تا چه مدت می تواند از گروه تعقیب کننده دور بماند.خب، ریموند فرصتی غیرقابل از دست دادن دید و درست در حین شکستن، روی چرخ اسپانیایی پرید و سپس عمیق را حفاری کرد تا ببیند چقدر می تواند با سرعت صعود کونتادور برابری کند.

ریموند می‌گوید "من حدود 100 متر دوام آوردم." "سپس او فقط در فاصله ناپدید شد. من کاملاً در حد خودم بودم و او طوری سوار شد که انگار هیچ تلاشی نمی‌کرد.»

شایعات حاکی از آن است که تیم Tinkoff-Saxo [یا فقط Tinkoff برای بردن 2016 خود] در حال حاضر در جزیره هستند و در یک سفر آموزشی دیده شده اند. اگر خوش شانس باشیم، ممکن است نگاهی اجمالی به کنتادور، روشه، کروزیگر و بقیه داشته باشیم. من برای مدت کوتاهی خیالی از برخورد کردن با تیم در یک تقاطع، و لغزیدن منظم به ترکیب با آنها در حین بحث در مورد تاکتیک‌های فصل مسابقه آینده را در ذهن دارم. اما بعد به ذهنم می‌رسد که یک رویارویی محتمل‌تر با Tinkoff-Saxo باعث می‌شود که من مانند یک حشره صاف شوم، زیرا تیم به سادگی از بالای سر من با سرعت بالا می‌رود و مدیر Bjarne Riis من را در ماشین پشتیبانی زیر به پایان می‌رساند.

تصویر
تصویر

با در ذهن داشتن این فکر خوشحال کننده، به مسیر 6 کیلومتری از سن بارتولومه ادامه می دهیم، که در نهایت به خط الراسی می رسیم که توسط دو قله کوتاه صخره محافظت می شود. جاده از میان شکاف باریک بین صخره‌ها منحنی می‌شود، که به‌عنوان دروازه‌ای به دره بعدی عمل می‌کند، و بار دیگر با چشم‌انداز وسیعی از کوه‌های قهوه‌ای ناهموار پر از لکه‌هایی از کاکتوس‌های سبز و درختچه‌های چمباتمه‌ای مواجه می‌شویم.

ریموند می‌گوید که خط الراسی که به تازگی از آن عبور کرده‌ایم نشان‌دهنده انتقالی دیگر به یک منطقه اوج‌آهنگ جدید است و او توصیه می‌کند که ژله‌ای را که در طول صعود پنهان کرده‌ام دوباره بپوشم، زیرا فرود بعدی ممکن است سرد شود. من طبق دستور عمل می کنم و در جاده شخم می زنیم.

چه زمانی یاد خواهم گرفت؟ تقریباً بلافاصله من بیش از حد گرم می‌شوم و با این حال دیگر زمانی برای درآوردن نیست زیرا ریموند تصمیم گرفته است که جاده طولانی و همواری که به تازگی شروع کرده‌ایم (یکی از معدود بخش‌های مسطح در کل مسیر) جایی است که او قصد دارد یادآوری کند. من که تو چمنش هستیمروی قطره‌ها خم می‌شود و با سرعتی تاول‌آمیز حرکت می‌کند. روی چرخش می‌پرم و می‌چسبم، اما بعد از حدود یک کیلومتر احساس می‌کنم در شرف سوختن خود به خود هستم، پس تصمیم بگیر او را رها کنم. من می نشینم و او را تماشا می کنم که در حال بالا رفتن از جاده است، در حالی که او در پیچ های متعدد اسلالوم می کند و از دید ناپدید می شود. او هیچ نشانه ای از کاهش سرعت نشان نمی دهد و در نهایت به کلی از دید ناپدید می شود.

البته، ریموند چیزی را می داند که من نمی دانم. همان‌طور که به این فکر می‌کنم که او چقدر از من جلوتر است و آیا باید تعقیب کنم یا نه، گوشه‌ای را دور می‌زنم تا مجموعه‌ای مرتب از ساختمان‌های سفیدکاری شده با سقف‌های کاشی‌کاری‌شده به استقبالم بیاید. آنجا کنار جاده، بیرون از یک کافه کوچک، ریموند است که از قبل قهوه و بوکادیلو سفارش داده است. وقت ناهار است.

تصویر
تصویر

آرمان های بزرگ

شهر کوچک آیاکاتا به وضوح یک نقطه کانونی برای دوچرخه سواران در جزیره است. این مکان در چهارراه مسیرهای دوچرخه سواری محبوب قرار دارد و دو کافه دلپذیر دارد که با ورود ما میزبان تعدادی غذاخوری با لباس لایکرایی هستند.

در زیر نور آفتاب بیرون کافه کاسا ملو نشسته ایم، گروه هایی از سواران را تماشا می کنیم که وارد و خارج می شوند، برخی از گردشگران و برخی از مردم محلی در حال سفرهای آموزشی هستند. ریموند تعدادی را با یک موج تصدیق می کند و برخی برای مدتی چت می کنند (موضوع اصلی گفتگو محل اختفای تیم تینکوف-ساکسو است). من از تعداد زیاد سوارکارانی که اینجا جمع شده اند شگفت زده شده ام، که گواهی بر شهرت رو به رشد گرن کاناریا به عنوان یک گریز زمستانی عالی است، چه بخواهید یک تعطیلات آرامش بخش دوچرخه سواری داشته باشید یا یک کمپ تمرینی تنبیهی.

یک زن و شوهر با پیراهن‌ها و شورت‌های فلوئورو-صورتی پلنگی یکسان، با دوچرخه‌های Trek صورتی مشابه، روبروی ما نشسته‌اند. ریموند آنها را سواران محلی می‌داند، اما زمانی برای گفتگوی اضافی وجود ندارد. در عوض پرداخت می‌کنیم، زین می‌کنیم و جاده اصلی را به سمت شمال GC-600 می‌پیچیم.

بار دیگر جاده ها به طرز باشکوهی هموار هستند و شیب هرگز آنقدر شدید نیست که نگران کننده شود (زنجیری جمع و جور، پای من!)، اما بین 8٪ و 10٪ برای 4 کیلومتر بی وقفه باقی می ماند و سپس فقط کمی رها می شود. 4 کیلومتر زیرزمانی که به محل اتصال GC-150 می رسیم، به بالاترین نقطه خود در روز در حدود 1700 متر صعود کرده ایم، دما به میزان قابل توجهی کاهش یافته و مه شروع به نشستن در اطراف ما کرده است.

ممکن است اکنون آفتاب را از دست بدهیم، اما هنوز منظره های روشنی داریم که می توانیم از میان توده های درختان کاج ببینیم، و ریموند به من اطمینان می دهد که از نظر آب و هوا خوش شانس هستیم. در ارتفاعات این تپه‌ها معمولاً مه غلیظ در طول روز حرکت می‌کند و همه چیز را مبهم می‌کند.

ما به چپ می رویم و فرود را در جاده هایی شروع می کنیم که برای یک بار ناقص هستند، و من باید مراقب ترمز خود در چند گوشه که پر از سنگریزه و چاله است باشم. یک برنامه هماهنگ‌شده برای بازسازی سطح زمین در سال‌های اخیر برخی از ابریشمی‌ترین آسفالت‌ها را برای گرن کاناریا فراهم کرده است که من سوار آن بودم، با این حال هنوز نقاطی وجود دارد که مردان جاده هنوز از آن‌ها بازدید نکرده‌اند، و انتقال از سطح جدید به قدیمی می‌تواند کاملاً انجام شود. ناراحت کننده هنگام تجربه در سرعت.من مطمئن هستم که با گذشت سالها، بخش های ناهموار صاف می شوند و طولی نمی کشد که این مسیر از ابتدا تا انتها یک فرش سواری بدون مزاحمت خواهد بود.

از شهر کروز د تجدا عبور می کنیم، که ریموند به دلیل موقعیتش در مرکز جزیره، آن را به عنوان پایگاه خوبی برای کاوش در گران کاناریا با دوچرخه توصیه می کند. از کنار میدان شهر کوچک تاب می‌خوریم و جاده بلافاصله به سمت پایین متمایل می‌شود و از ما دعوت می‌کند تا روی میله‌ها خم شویم و کمی سرعت بگیریم، اما قبل از شروع فرود، ترمزها را می‌کشم و می‌لزم تا متوقف شویم. کنار جاده.

تصویر
تصویر

این منظره است. از میان شکافی در درختان، می توانم مار جاده را از میان تپه های کم ارتفاع و سبز دوردست ببینم، اما در چشم انداز فراتر گم می شوم، که لایه به لایه از برآمدگی های تیز است که بالای آن تکیه هایی از سنگ های در حال فرو ریختن است، دورترین قله ها تبدیل می شوند. گم شده در مه معلقبرای مدتی هول می‌کنم و نمی‌دانم که چگونه یک جزیره کوچک - به اندازه لندن بزرگ - می‌تواند چنین پانوراماهای وسیعی داشته باشد. من همیشه گرن کاناریا را به عنوان یک مقصد تفریحی ساحلی تصور می‌کردم، اما اینجا بیشتر یادآور گرند کنیون است.

خودم را کنار می کشم و فرود را به درستی آغاز می کنم - یک سری چرخش های شیب دار و پیچیده که به ما امکان می دهد به سرعت ارتفاع را از دست بدهیم. همچنین فرصتی را برای بالاترین سرعت روز فراهم می کند. چند کلیک پس از خروج از کروز د تجدا، به بالای یک رمپ 750 متری با پیکان مستقیم در حدود 15 درصد به نام «احساس» برخورد کردیم. ریموند چانه‌اش را روی میله‌هایش می‌چسبد و مانند موشک از شیب پایین می‌آید. من همین کار را می کنم، تا زمانی که متوجه شدم با سرعت زیاد به سمت یک دوربرگردان در پایین تپه می رویم. ترمز را فشار می دهم و سرعتم را کنترل می کنم. ریموند که این جاده ها را بهتر از همه می شناسد، قبل از انداختن لنگر تا آخرین ثانیه نگه می دارد. همانطور که کنارش می‌پیچم، او در حال بررسی حداکثر سرعت گارمین خود است.او کاملاً می‌گوید: «۸۵ کیلومتر در ساعت».

محدود به خانه

از اینجا باید در سراشیبی باشد تا به پایگاه برگردد، اما چنین شانسی وجود ندارد. جاده در حالی که به کناره‌های پشته‌ها و دره‌های زیادی که در این فضای کوچک در مرکز جزیره چسبیده‌اند، بالا و پایین می‌رود.

سرانجام به ایاکاتا، ایستگاه ناهار چند ساعت قبل خود، برمی گردیم و GC-605 را خاموش می کنیم، جاده ای که من فقط می توانم تصور کنم که توسط کمیته ای از دوچرخه سواران طراحی و ساخته شده است. آسفالت کاملاً جدید احساس می شود و فرود کم عمق و سریع است. به آرامی از میان دره وسیعی از کاج‌ها و لبه‌های صخره‌ای، دریاچه‌ها و مکان‌های زیبای پیک‌نیک می‌پیچد، و اگرچه گهگاه تکه‌هایی از سنگ‌ریزه وجود دارد که جلای بکر سطح جاده را برهم می‌زند، بخش‌های بسیار کمی از نظر فنی نامناسب برای مذاکره وجود دارد، بنابراین سرعت مایل به مایل بالا باقی می ماند.

درست بالای شهر Barranquillo Andrés، جاده با یک سری پیچ های باریک سنجاق سر شیب دار می شود.برای مذاکره در مورد فرود کمی دقت لازم است، اما من مطمئنا خوشحالم که به این راه نرسیدیم. اگر این کار را می‌کردیم، شاید مجبور می‌شدم حرف‌هایم را در مورد عدم نیاز به یک ست زنجیر جمع‌وجور بخورم.

تصویر
تصویر

فرود شدید و شدید جای خود را به نزولی باز و گسترده می دهد، جایی که به نظر می رسد هر گوشه ای نمای جدیدی از دره پیش رو را معرفی می کند. اواخر روز است و تقریباً هیچ ماشینی در اطراف وجود ندارد، بنابراین می توانم روی حفظ سرعت یکنواخت تا کف دره تمرکز کنم، جایی که شیب صاف می شود و جاده به یک خط مستقیم برای حدود 10-15 کیلومتر تبدیل می شود. ساحل.

با پاهای خسته، حال و حوصله گذراندن مسیر بازگشت به خانه را ندارم، و آفتاب اواخر بعد از ظهر هنوز به طرز دلپذیری گرم است، بنابراین زمین‌ها و دهکده‌های خشک‌شده را دو نیم می‌کنیم تا زمانی که از تونلی در زیر آن عبور کنیم. بزرگراه GC-1 که در اطراف لبه جزیره از شمال به جنوب می گذرد. یک رمپ کوتاه ما را به سمت جاده ساحلی می برد و ناگهان کوه های غبارآلود با چشم انداز روشن و خنک اقیانوس اطلس جایگزین می شوند.

این آخرین مسیر در امتداد ساحل مملو از ترافیک است، اما مردم محلی به دوچرخه سواران عادت کرده اند و رانندگان (به جز تعداد کمی از گردشگران در ماشین های کرایه ای) آنقدر مودب هستند که هرگز ترس از تصادف وجود ندارد.

پس از 10 کیلومتر از جاده ساحلی متحرک، به ماسپالوماس بازمی‌گردیم و روی سنگ‌ریزه‌های بیرون از هتل کوردیال سندی گلف توقف می‌کنیم. برای بازگشت به خانه‌های ییلاقی کوچکم در استراحتگاه، باید دوچرخه‌ام را از کنار محوطه استخر بگذرانم، قیچی‌ها روی کاشی‌های سنگی می‌چسبند. گلف بازان قبل از شام خود را در استخر می گذرانند و همانطور که از کنارم می گذرم با احتیاط به من خیره می شوند.

دوچرخه سواران هنوز در این گوشه خاص از گرن کاناریا کمی بیگانه هستند، اما با توجه به آنچه من دیده ام - کوه ها، جاده های عالی، گرمای تمام سال - این جزیره مطمئناً تبدیل به یک مقصد محبوب برای شما خواهد شد. بازدیدکنندگان دو چرخ، و شاید روزی مردی با شلوارک چهارچرخ و پیراهن چوگان پاستلی به تنهایی پشت میز صبحانه در هتلی در گران کاناریا بنشیند و تعجب کند که چرا همه مردم لیکرا به او خیره شده اند.

چگونه به آنجا رسیدیم

سفر

دوچرخه سوار با Easyjet (easyjet.com) به گرن کاناریا پرواز کرد. قیمت ها از حدود 50 پوند در هر مسیر برای پرواز 4 ساعته 30 دقیقه شروع می شود. Easyjet برای حمل دوچرخه در هر مسیر 35 پوند دریافت می کند. گزینه های دیگر عبارتند از بریتیش ایرویز و رایان ایر. از فرودگاه لاس پالماس، حدود 30 دقیقه با ماشین تا Maspalomas فاصله است.

اسکان

ما در استراحتگاه گلف کوردیال سندی در ماسپالوماس (cordialcanarias.com) اقامت داشتیم، که خانه‌های ییلاقی منظم و راحت را فراهم می‌کند که اطراف یک استخر بزرگ را احاطه کرده است - برای یک شیب پس از سواری. ساکنان آنجا عمدتاً برای بازی گلف هستند، بنابراین انتظار یک فضای جوان و مهمانی را نداشته باشید، اما به لطف پذیرایی به سبک بوفه، غذا عالی، متنوع و تقریباً بی حد و حصر است. این هتل دارای مینی مارکت مخصوص به خود است و امکان حمل و نقل به ساحل یا شهر را فراهم می کند. قیمت ها از 300 پوند برای هر نفر در هفته شروع می شود.

متشکرم

با تشکر فراوان از سارو آرنسیبیا توست و کاترینا بومشتاین از هیئت گردشگری گرن کاناریا (grancanaria.com) و Sylke Gnefkow از هتل های کوردیال کاناریاس (cordialcanarias.com) برای کمک به ترتیب دادن سفر. با تشکر فراوان از ریموند لدی از دوچرخه گرن کاناریا (cyclegrancanaria.com) برای برنامه ریزی مسیر و میزبانی از سواری ما (و تشکر از ماریا برای رانندگی ون). ریموند بهترین جاده‌ها و کافه‌ها را می‌شناسد، و باید اولین نقطه تماس برای کسانی باشد که قصد سفر به گرن کاناریا را دارند.

توصیه شده: