دیوید والش با دوچرخه سوار در مورد تعقیب 13 ساله لنس آرمسترانگ، مشکلاتش با تیم اسکای و دیدن تغییر کتابش صحبت می کند
زمانی که لنس آرمسترانگ در تور دو فرانس در سال 1999 برنده شد، دیوید والش در ساندی تایمز نوشت: زمان هایی وجود دارد که جشن گرفتن درست است، اما موقعیت های دیگری وجود دارد که به همان اندازه درست است که دستان خود را کنار بگذارید. شانزده سال بعد، که در اظهاراتش مبنی بر اینکه آرمسترانگ دروغگو و متقلب بود، به اثبات رسیده بود، دستان والش نه مرگ آرمسترانگ را تحسین میکردند و نه به هوای جشن میکوبیدند. در حالی که روزنامهنگار 60 ساله اهل اسلیورو در کانتی کیلکنی در باغ خانه خانوادگی خود در سافولک نشسته است، دستانش در حال شیر دادن به یک فنجان چای و یک لعاب است که در مربا خفه شده است.تصور فوری این است که یک روزنامه نگار و پدربزرگ راضی در حال استراحت در خانه هستند، نه یک پیروز که در شکوه و جلال عیاشی می کند. والش دیگر به این فکر نمی کند که آیا آرمسترانگ دستگیر می شود یا خیر، فقط به این فکر نمی کند که آیا او تمایلی برای دیدن دوباره آمریکایی دارد یا خیر.
«نمی دانم، شاید در مقطعی این کار را انجام دهم. من واقعاً تمایل زیادی به این کار ندارم، اما اگر او آن را آغاز کرد، والش میگوید. این تنها سوالی است که به نظر می رسد او در مصاحبه ای یک ساعته از پاسخ خود به آن مطمئن نیست و در غیر این صورت با وضوح، اشتیاق و صداقتی که مشخصه سال های او در تعقیب آرمسترانگ بود، طنین انداز می شود. می دانم که لنس همچنان به خبرنگاران می گوید که از من متنفر است و فکر می کند من آدم بدی هستم.
اگر او را ملاقات می کردم، نمی خواستم در انظار عمومی باشد. من نمی خواهم در مورد آن بنویسم - فقط من و او در حال گفتگوی خصوصی هستیم.و من به او میگفتم: «برو و زندگیت را آرام بگذران، از نور عمومی دور بمان و راهی برای گفتن تمام حقیقت پیدا کن. خود را در هم بشکنید تا خود را دوباره بسازید. اما خودتان را به درستی تجزیه کنید، نه انتخابی.» و من فکر نمی کنم که او ذهنی برای انجام این کار داشته باشد. من فکر می کنم، به نوعی، او هنوز فکر می کند که می تواند از پس آن بربیاید. از نگفتن تمام حقیقت دور شوید. با حفظ بسیاری از دستاوردهای نامناسب او کنار بیایید.»
عوارض
یک تماس از یک شماره 001 512 در آستین، تگزاس، بعید است به این زودی ها در تلفن همراه والش فلش شود. اما برای مشاهده والش در خانه - با همسرش مری جوک میگوید، با لحن نرم ایرلندی خود درباره هفت فرزندش، کیت، سایمون، دانیل، امیلی، کانر، مولی و جان که به طرز غمانگیزی در یک تصادف دوچرخهسواری در سن 12 سالگی کشته شدند صحبت میکند. ، در سال 1995، و نوه های محبوبش - یادآوری ضروری است که در قلب حماسه تاریک آرمسترانگ، انسان هایی با خانواده، احساسات، شغل و زندگی برای زندگی، تعمیر و لذت بردن قرار دارند.
با تعداد زیادی قهرمان، قهرمان و شرور، داستان رویای یک کارگردان است و فیلم جدید هالیوودی درباره ماجرای آرمسترانگ در ماه اکتبر در سینماها اکران می شود. این برنامه که The Program نام دارد، اقتباسی از کتاب والش در سال ۲۰۱۲ Seven Deadly Sins: My Pursuit Of Lance Armstrong به کارگردانی استیون فریرز (ملکه، High Fidelity) و با بازی بن فاستر (3:10 To Yuma، The Messenger) در نقش آرمسترانگ و کریس اودود (جمعیت فناوری اطلاعات، ثور: دنیای تاریک) در نقش والش. اما این یک داستان واقعی است و مشکلات روزانه برای کسانی که درگیر هستند به همان اندازه تلخ است.
والش از آزار شخصی شدید رنج می برد. آرمسترانگ به او لقب «ترول کوچک» داد و یکی از خوانندگان ساندی تایمز پیشنهاد کرد که او «سرطان روح» دارد. او با تحقیر حرفهای مواجه شد که شاهد بود روزنامهنگاران - دوستان - از دسترسی او به ماشین خود در تور ممانعت میکردند، مبادا آنها توسط ارتباط آلوده شوند. او دعوای حقوقی کبودی را تحمل کرد و ساندی تایمز مجبور شد پرونده افترا را با آرمسترانگ حل و فصل کند (از آن زمان پول خود را پس گرفته است).
در نوشته ای تأثیرگذار در کتاب والش، همسرش مری درباره سؤالات بی پایان غریبه ها می نویسد: "لنس همه جا ما را دنبال می کرد - در مهمانی های شام، عروسی ها، گردهمایی ها در تالار دهکده." والش می تواند به یاد بیاورد که یک پیاده روی کوتاه کرده است. در هیمالیا در سال 2010، به یک کافه اینترنتی در شهر دورافتاده فریچه رفت و آمد کرد تا اخباری را که فلوید لندیس، سوارکار سابق پست ایالات متحده، آرمسترانگ را درگیر کرده بود، بخواند.
والش میگوید: «میدانستم که از ما شکایت میشود و برای ملاقات بیپایان با وکلای دادگستری به لندن میرفتم. اما هرگز برای من احساس بدی نداشت. هرگز احساس سختی نمی کرد. من شبها بیدار نخوابیده بودم و نگران بودم. وقتی دور میز نشستیم، خانواده در موردش بحث کردیم. بچهها میخندیدند و به من میگفتند: «بابا، او هرگز دستگیر نمیشود.» آنها هرگز نگران نبودند که من اشتباه میکنم، اما احساس میکردند که لنس از پس آن برمیآید، مثل من.» او به خاطرهای میخندد. «وقتی بچهها تریلر فیلم جدید را دیدند که نشان میدهد من فریاد میزنم، «مرد کلاهبردار است!» آنها گفتند: "پدر، ما بارها شنیده ایم که شما چنین می گویید!"
والش اجازه نمی دهد ویولن ها موسیقی متن داستان او را تشکیل دهند. این کار من بود. او می گوید: من حقوق می گرفتم. و این حقیقت که برای یک روزنامه یکشنبه کار می کردم به من کمک کرد. می توانستم بدون دسترسی به آرمسترانگ فرار کنم. اگر روزنامه نگار روزانه بودید، زندگی شما بسیار سخت تر می شد. من اغلب از خود پرسیده ام: اگر اهل روزانه بودید، آیا دسترسی خود به لنس را به خطر می انداختید؟ نه، این کار را نمیکردم، اما همیشه احساس میکردم که دروغگو هستم.»
آنچه والش را ناراحت می کند تأثیر آن بر منابع او و سوارانی است که همه چیز را به خطر انداختند. او اصرار دارد: «آنها کسانی بودند که کار سختی داشتند. اما اوریلی، صاحب پست ایالات متحده که اومرتای موذیانه دوچرخه سواری را شکست، به او برچسب "فاحشه الکلی" داده شد و با احضاریه بمباران شد. کریستف باسونز، سوارکار فرانسوی ضد دوپینگ صریح، از پلوتون بیرون رانده شد، زندگی او نمادی از نسل نامرئی دوچرخه سوارانی بود که حرفه آنها درهم شکسته شد.والش میگوید: «بزرگترین نیروی محرکه من برای گفتن حقیقت، شخصی است که کریستف باسونز بود. «این در مورد دنبال کردن آرمسترانگ نیست. این در مورد ایستادن برای Bassons است.
سوالات ساده
والش داستانی در مورد پسر مرحومش، جان، گنجینه می کند. جان با اطلاع از ولادت، و شنیدن اینکه مریم و یوسف توسط سه مرد خردمند که هدایایی از طلا، کندر و مر آورده بودند ملاقات کردند، اما بعداً در ناصره زندگی فروتنانه ای داشتند، از معلمش خانم تومی پرسید: «آنها با طلا چه کردند. در 33 سال تدریس از او این سوال پرسیده نشده بود. والش فکر کرد: «روزنامهنویسی درباره این است. "این راهی است که من باید تا آخر عمر باشم."
تحقیق او در مورد آرمسترانگ بر اساس پرسیدن همان سؤالات ساده و واضح بود: چگونه یک ورزشکار می تواند بین سال های 1993 و 1999، زمانی که در سال 1996 بیضه داشت، عملکرد زمان آزمایشی خود را هشت ثانیه در هر کیلومتر افزایش دهد؟ کیست ریه و ضایعات مغزی برداشته شد؟ چگونه یک سوارکار با VO2 max 83 می تواند کریستوف باسونز را که VO2 max 85 داشت را در 26 دقیقه در یک مرحله کوهستانی محو کند؟
خبرنگار همچنین باید یک سوال مهم از خود می پرسید: در دوران دوپینگ گسترده، چرا آرمسترانگ را هدف قرار دهید؟ والش می گوید: «عوامل زیادی وجود داشت، اما بزرگ ترین آنها این بود که او به یک نماد جهانی تبدیل شده بود. لنس در سراسر جهان طنین انداز شد و اگر او یک کلاهبردار بود، خوب، جهنم خونین، ما به بچه هایمان چه می گوییم؟ اینکه تقلب کردن و رهایی از آن اشکالی ندارد؟ اینکه میتوانید یکی از مشهورترین افراد جهان شوید و با یک جت خصوصی به همه جا پرواز کنید، با سوپراستارهای هالیوود معاشرت کنید و یک دوست دختر ستاره راک داشته باشید؟ اگر او پشم را روی چشمان ما می کشید، این یک فریب بود.»
والش همچنین معتقد بود که حملات لفظی تهاجمی آرمسترانگ به مردم «ظالمانه» و دروغهای او به جامعه سرطانی شرمآور است. از یک طرف او این موسسه خیریه [Livestrong] را دارد که تلاش می کند کارهای زیادی برای افراد مبتلا به یک بیماری وحشتناک انجام دهد. اما از طرف دیگر او به چهره آنها دروغ می گوید، پس چقدر برای آن مردم احترام قائل بود؟»
آیا شخصیت و موقعیت آرمسترانگ شکار جادوگر را توجیه می کند، با توجه به اینکه همتایان او با ممنوعیت های کمتری فرار کردند و سواران موفق نسل های قبلی مانند استفن روش و میگل ایندوراین از همان سوء ظن رنج نمی برند؟ «شاید این یک دیدگاه تندرو باشد، اما من فکر میکنم آنچه لنس دارد، تقریباً به سراغش آمده است. فکر میکنم افراد دیگر با تقلب، دستگیر نشدن، و عدم بررسی مناسب شهرتشان رها شدهاند.
«من در سال 2002 داستانی نوشتم درباره استفن روشه که در گزارش یک داور [ایتالیایی] مطرح شد که در آن قاضی فرانکا اولیوا گفت که روشه و هم تیمی هایش در کاررا EPO را از پروفسور فرانچسکو کونکونی دریافت کردند. ایندوراین هرگز به این شکل روی او تمرکز نکرده است. اما لنس مانند مردی در بازی پوکر بود که همیشه میخواست تراشههای بیشتری روی میز بیاورد، بنابراین پات او مدام جمع میشد اما او را آسیبپذیرتر میکرد.'
والش می گوید که وقتی آرمسترانگ هفت عنوان تور را از او سلب کردند، هیچ احساسی برای اثبات یا لذت نداشت. اکنون احساس ناراحتی میکردم که در کنار [رئیس سابق UCI] پت مککواید هستم. او باید این لطف را داشت که خود را با اخراج آرمسترانگ از ورزش همراهی نکند، زیرا احساس میکرد که شکارچی غیرقانونی تبدیل به یک شکارچی شده است. من [مدیر سابق پست ایالات متحده] یوهان بروینیل را دیدم که در رکورد ساعت ویگینز در مرکز با مککوید بود و مانند دوستانی که مدتها از دست داده بود، نوشیدنی مینوشید، و فکر کردم: پت، اگر واقعاً از کارهایی که این افراد انجام دادند ناراحت هستید، برای شما یک شوک است که آنها دوپینگ میکردند، و با تقلبی که بروینیل و آرمسترانگ و کل تیمشان مرتکب شده بودند، چنان تضاد عمیقی داشتند، شما نمیخواهید کاری با بروینیل انجام دهید. اما آن شب در لندن چیزی نزدیکتر به واقعیت دیدیم.»
برنامه
والش از شنیدن اینکه کتابش به فیلم تبدیل خواهد شد، شوکه و فروتن شد.شرکت سازنده فیلم Working Title - سازندگان Frost/Nixon، Senna و Theory Of Everything - در تمام طول مدت با او مشورت کرده است. والش با لبخند میگوید: «آنها بسیار محترمانه به من فیلمنامهها را نشان میدادند، بازخورد میخواستند، سپس تقریباً همه آنها را نادیده میگرفتند.»
پیروزی فیلم در ساده نكردن بیش از حد قهرمانان داستان است. مردان شایسته ثابت می کنند که روزنامه نگاران فروتن هستند. آرمسترانگ، هر چند بی رحم، قادر به مهربانی بود. والش برداشتی را برجسته میکند که امیدوار است به برش نهایی برسد. صحنهای بود که در آن زنی کتابش را با امضای لنس آرمسترانگ دریافت میکند و میگوید: «من به خاطر تو زندهام». و او واقعاً ناراحت به نظر می رسد، زیرا می داند که یک کلاهبردار است. ناگهان او با این زن - یک فرد بسیار معمولی - روبرو می شود و لنس الهام بخش او بود. به نظرم خیلی مهم بود صحنه دیگری با لنس و یک بچه [مبتلا به سرطان] وجود دارد که بسیار معتبر است. لنس طبیعیترین پسر بچهها نیست، اما میتوانید ببینید که او تلاش میکند و تحت تأثیر قرار میگیرد، زیرا چطور میتوانید انسان باشید و تکان نخورید؟ فیلم لنس را با همه پیچیدگی های خوب و بدش نشان می دهد.شفت های نور زیادی وجود دارد که بیشتر انسان ها را شامل می شود، برخی تاریک، برخی روشن، برخی در بین. لنس تفاوتی ندارد.'
فروم زیر میکروسکوپ
سایه آرمسترانگ همچنان بر دوچرخهسواری حرفهای امروز آویزان است. برنده تور دو فرانس، کریس فروم و تیم اسکای، بار عمده این سوء ظن را تحمل می کنند. پس از گذراندن یک سال در تیم اسکای، والش معتقد است که تیم تمیز است اما او همچنان حساس است.
"آنها باید کارهای بیشتری انجام دهند،" او می گوید. کریس فروم گفته است که به طور مستقل آزمایش خواهد شد. وقتی این را گفتید، باید آن را انجام دهید. بسیاری از آن [محبوب نبودن آنها] چیزی است که آنها نمی توانند کنترل کنند: این ضد مرداک است، این تیم ضد یک تیم موفق است، یک عنصر ضد بریتانیایی وجود دارد. اما آنها باید بیشتر کار کنند. تیم کریسون (رئیس عملکرد ورزشکاران) پس از اجرای فروم در کول د لا پیر سنت مارتین گفت که او در چهار سال گذشته 15 عملکرد بهتر از آن انجام داده است. پس چرا همه آنها را بیرون نمی آوریم و اجازه نمی دهیم مردم ببینند که کریس فروم سواری های باورنکردنی در تمرین انجام می دهد؟ من زمانی را در کمپهای آموزشی گذراندهام و به هر کسی که ماشین را میراند، میگویم: "آیا فروم هر روز به طور کامل تمرین میکند؟" و آنها می گویند: "آره.او گاهی اوقات به تنهایی تمرین می کند زیرا احساس می کند که شدت مورد نظرش می تواند توسط سایر سوارکاران به خطر بیفتد.»
والش قبل از اینکه در سال 2014 بنویسد زندگینامهاش را به صورت ارواح بنویسد، درباره فروم تحقیق کرد. «در این مرحله از داستان آرمسترانگ، من شش نفر در تیم داشتم که میگفتند او دوپینگ کرده است، و شواهد زیادی هم داشت. با فروم هیچی. پس من باید چه کار کنم؟ درستش کن؟ فقط برای این که بتوانم به نظر یک مرد سختگیر واقعی باشم که به هیچ چیز اعتقاد ندارد، وقتی فکر می کنم مبنای واقعاً مناسبی برای اعتماد به اسکای و فروم وجود دارد؟ وقتی لنس به شما میگفت که از چادر ارتفاع استفاده میکند، متوجه میشوید که او اینطور نیست و متوجه میشوید که او دروغگو است. چنین چیزهایی در مورد گراینت توماس، کریس فروم یا بردلی ویگینز منتشر نشده است؟ با آرمسترانگ همیشه این جریان شواهد وجود داشت.»
در دوره آرمسترانگ، نسلی از سواران پاک به دلیل تقلب های مواد مخدر ناامید شدند.با آغشته شدن فروم به ادرار و آب دهان در تور 2015، آیا این خطر وجود دارد که نسل کنونی سوارکاران به روشی بسیار متفاوت، با سوء ظن تهاجمی که موفقیت های ورزشی را تأیید نمی کند، ناامید شوند؟ والش میگوید: «بله، فکر میکنم یک خطر واقعی وجود دارد. «در 15 سال چه اتفاقی میافتد» وقتی کاملاً متقاعد شدیم که کریس فروم همه چیز را تمیز کرده است؟ آیا می گوییم به شدت بی انصافی کردیم؟ افرادی که او را متهم می کنند احساس می کنند که سؤالات موجه است. من می گویم سؤالات موجه است، اما بدون پاسخی برای توجیه سؤالات، باید تردید را متوقف می کرد و وارد سوء ظن، خصومت و اتهام نمی شد.»
آینده
یکی از مشکلات دوچرخه سواران مدرن این است که رویدادهای گذشته هنوز به طور کامل حل نشده اند. چه کسی بی گناه و چه کسی مقصر است؟ والش بر این باور است که دعوای حقوقی وزارت دادگستری ایالات متحده، که ادعا می کند آرمسترانگ از تیم پست ایالات متحده حمایت شده توسط دولت کلاهبرداری کرده است، ممکن است مانع از بازگشایی او شود.این به طور بالقوه می تواند جریمه مالی بسیار زیادی برای لنس داشته باشد و شاید او در مورد آن بسیار نگران است و شاید این مانع از گفتن حقیقت در مورد بسیاری از چیزها شود. اما آیا من تنها کسی هستم که کنجکاو هستم که دقیقاً [وکیل / نماینده آرمسترانگ] باب استپلتون چه می دانست؟ تام ویزل [حامی پست ایالات متحده] دقیقاً چه می دانست؟ مارک گورسکی زمانی که مدیر کل US Postal بود چقدر درگیر بود؟ کسی به اندازه دن اوسیپو، مرد روابط عمومی، می دانست؟ آیا جیم اوچوویچ از زمان حضور آنها در موتورولا خبر داشت؟ من دوست دارم لنس با جزئیات زیاد وارد این چیزها شود و این حس را به شما واگذار کند که او واقعاً همه چیز را به شما گفته است، زیرا من اصلاً چنین حسی را ندارم.»
والش مطمئن نیست که آیا آرمسترانگ این تواضع را دارد که اسرار خود را کاملاً رها کند و سپس بی سر و صدا در سایه ها عقب نشینی کند. او بازگشت ناگوار آرمسترانگ در سال 2009 و مشارکت جنجالی و متضاد او در دوچرخه سواری خیریه فوتبالیست یک روز پیش، جف توماس در طول تور 2015 را به عنوان شاهدی بر مردی که هوس اکسیژن تبلیغات می کند، برجسته می کند.
«آنچه من دیدم مردی است که ناامید است تا دوباره مرتبط شود و بخشی از گفتگو شود،» والش در حالی که مصاحبه ما به پایان می رسد نتیجه می گیرد. "من فکر می کنم او بیشتر از اینکه گرفتار شده است متاسف است."
بی رحم، جاه طلب، خودمحور، شاید لنس آرمسترانگ هرگز از شغلی که بر پایه نان و آب بنا شده بود خوشحال نمی شد. دیوید والش قرار است تلاش های حرفه ای خود را در یک فیلم هالیوودی جاودانه ببیند، اما شما احساس می کنید که او از این دمنوش و چای کاملا راضی خواهد بود.