Q&A: دوچرخه سوار استقامتی شان کانوی

فهرست مطالب:

Q&A: دوچرخه سوار استقامتی شان کانوی
Q&A: دوچرخه سوار استقامتی شان کانوی

تصویری: Q&A: دوچرخه سوار استقامتی شان کانوی

تصویری: Q&A: دوچرخه سوار استقامتی شان کانوی
تصویری: حقیقت در فیلم مستند «دروغ آرمسترانگ» - cinema 2024, آوریل
Anonim

پس از ثبت یک رکورد جدید برای دوچرخه سواری در سراسر اروپا، شان کانوی با مرزبانان روسی، خوابیدن در زهکشی و جمجمه گرگ صحبت می کند

این مقاله اولین بار در شماره 76 مجله دوچرخه سواری منتشر شد

دوچرخه سوار: شما به تازگی رکورد سریع ترین عبور از اروپا با دوچرخه را به دست آورده اید [از زمان شکست توسط لیا تیمیس] این چه معنایی دارد؟

Sean Conway: برای به دست آوردن رکورد، باید از کابو دا روکا در پرتغال به اوفا در روسیه، آخرین شهر قبل از آسیا، از هر مسیری که انتخاب می کنید، دوچرخه سواری کنید.

برای اینکه بیشتر شبیه به یک مسابقه باشد، مسیر را از رکورددار قبلی، یوناس دیشمن، کپی کردم، که 3890 مایل بود.

Cyc: تجربه شما از کشورهای مختلف در حین عبور از آن چه بود؟

SC: اسپانیا از نظر مناظر عالی بود، اما به نظر می رسد همه جا فقط برای چند ساعت در روز باز است، که تامین مجدد را دشوار می کند.

فرانسه شگفت انگیز بود. هر کشوری جنبه های خوب و بد داشت. هر چه به سمت شرق جلوتر می رفتم، مالیات آن بیشتر می شد. در روسیه جاده‌هایی که انتخاب کردم بزرگ بودند، به‌علاوه 1000 مایل گذشته باد مخالف داشتم.

هیچ شانه سختی وجود نداشت و با عبور کامیون ها مجبور شدم در خاک سوار شوم.

Cyc: عبور از مرزهای مختلف را چگونه پیدا کردید؟

SC: مرز لهستان و اوکراین اولین مرز سرنشین دار بود. در هر کشور دیگری قبل از آن، من مستقیماً دوچرخه سواری می کردم. ورود به روسیه سخت بود.

آنها مرا وادار کردند همه چیز را باز کنم. آنها از من می پرسیدند که چرا دو مسواک دارم؟ هر بیت از چند ابزار من چه کاری انجام می دهد؟ کجا میخوابی؟ چند مایل سوار می‌شوید؟

من سه ساعت آنجا بودم. که سه بار اتفاق افتاد. می توانستید ببینید که مرزبانان می خواستند دوستانه رفتار کنند، اما به یاد داشتند که قرار نبودند.

Cyc: برنامه روزانه شما چه بود؟

SC: ساعت ۳:۵۸ صبح بیدار می‌شوم - دوست ندارم زنگ ساعت را روی ساعت تنظیم کنم. من به خودم 10 دقیقه فرصت می‌دهم تا سوار دوچرخه شوم، سپس به دنبال سه C می‌روم: قهوه، کیک و یک چیز مزخرف.

از نظر تدارکاتی هیچ فایده ای ندارد که چند مایل بیشتر از یک شهر عبور کنید، در حالی که ممکن است صبح روز بعد جایی برای تهیه غذا وجود نداشته باشد.

سپس تا حدود ساعت 10 شب سوار می شدم و سعی می کردم حدود 160 مایل را طی کنم. مسافتی که انجام می دادم سخت بود، اما راهگشا نبود. من از قبل برای توقف برنامه ریزی نکردم - باید به موقع دوچرخه سواری کنید نه مسافت.

گاهی اوقات باد مخالف وجود دارد، گاهی اوقات همه چیز تعطیل است، مانند یکشنبه در فرانسه.

Cyc: شب کجا می ماندی؟

SC: من به جای چادر، یک کیف بیوی گرفتم. بهترین مکان برای ماندن، لوله های زهکشی زیر جاده بود. آنها کاملاً ساکت هستند و به هر حال من با گوش گیر می خوابم.

اگرچه یک شب در جنگلی از خواب بیدار شدم و چون صدای باران را نشنیده بودم خیس شده بودم. من تازه سوار دوچرخه شدم و شروع به سوار شدن کردم.

Cyc: آیا بسته‌ای وجود داشت که دوست داشتید می‌گرفتید، یا کیت دیگری بود که می‌گرفتید اما واقعاً استفاده نمی‌کردید؟

SC: به خاطر 300 گرم دیگر، ای کاش چادر می گرفتم. این زندگی را آسان تر می کرد.

اگر پنج ساعت می خوابید، می خواهید از آن بهترین استفاده را ببرید، به علاوه من در اثر نیش کنه مریض شدم و چادر احتمالاً از آن جلوگیری می کرد.

من یک لاستیک زاپاس حمل کردم، اما تا 200 مایل از پایان پنچر نشدم. من همچنین دستمال توالت را در سراسر اروپا حمل کردم و هرگز مجبور به استفاده از آن نشدم.

Cyc: آیا در مورد کاهش وزن بی رحم هستید؟

SC: واقعاً نه. به عنوان مثال، من طلسم گاو پرنده کوچکم را دارم، فقط برای روحیه. سپس در اسپانیا یک قتل جاده ای پیدا کردم که فکر می کردم گرگ است، اما ممکن است یک سگ باشد.

جمجمه را گرفتم و آن را در زیر میله های هوا وصل کردم. من نام او را پدرو گذاشتم و در نهایت او را در سراسر اروپا حمل کردم.

او در مرز روسیه فریادهایی به پا کرد، اما من حتی توانستم با او به خانه بروم. حالا او روی میز من زندگی می کند.

با توجه به اینکه مسواکم را برای کاهش وزن نصف کردم، حمل پدرو ممکن است احمقانه باشد، اما این چیزها بیشتر در ذهن شماست.

تصویر
تصویر

Cyc: آیا لحظات پرمویی در جاده وجود داشت؟

SC: با دوچرخه‌سواری فوق‌العاده همیشه خطر تصادف وجود دارد، اما من کاملاً از ایمنی آگاه هستم.

من شش چراغ عقب و یک دسته بازتابنده داشتم. بعلاوه من فقط با یک گوشی می چرخم – دیگری را قطع می کنم تا وسوسه ای نداشته باشم. نکته برتر، همچنین باعث صرفه جویی در باتری شما می شود.

من چند گرگ مرده را در کنار جاده در اوکراین و روسیه دیدم و در برخی مناطق خرس وجود داشت که وقتی بیرون می خوابید کمی نگران کننده بود.

من هم گرفتار یک طوفان رعد و برق بزرگ شدم که مجبور شدم از آن پنهان شوم، اما در کل به جز همه کامیون ها چیز بدی نیست.

Cyc: در چه مرحله ای فشار دادن به خود دیگر سرگرم کننده نیست؟

SC: هیچکدام جالب نبود، تا حدی به این دلیل که به اندازه کافی تناسب اندام نداشتم. بین گرفتن توله سگ و برفی که در این زمستان داشتیم، آنقدر که باید تمرین دوچرخه سواری نکردم.

اگر تندرست تر بودم شاید بیشتر از آن لذت می بردم. من از تلاشم راضی هستم، اما می توانستم آن را سریعتر انجام دهم. من فقط برای شکستن رکورد برنامه ریزی کردم.

اگر رکورد سریع‌تر بود، می‌توانستم کمی سخت‌تر پیش بروم. بخشی از من آرزو می‌کند که کاش می‌رفتم و واقعاً آن را در هم می‌کوبیدم، اما پس از آن، بقیه‌ی زندگی‌ام هم باید ادامه داد.

Cyc: شما با حمایت شخصی سوار شدید، اما سابقه اجازه کمک از خارج را می دهد؟ چرا تنها رفتی؟

SC: با پشتیبانی از خود، فقط خودتان باید حساب کنید. همچنین تناسب اندام فقط 50٪ است - بقیه تدارکات است. من همیشه به پنج چیز نگاه می کنم: غذا، آب، خواب، مدیریت عضلات و انگیزه.

در طول 25 روز، من فکر می کنم تنها دو روز وجود داشت که همه چیز در آن جا خوش بود. جا برای شکستن رکورد من برای شخص دیگری وجود دارد، اگرچه همه تلاش‌های بعدی احتمالاً پشتیبانی خواهند شد.

Cyc: چگونه خود را ادامه می دهید؟

SC: اگر چهار چیز اول را مرتب کنید، انگیزه از خودش مراقبت می کند. با این حال، من از انجام این سواری ها خیلی بد خلق می شوم.

یک دقیقه متقاعد می شوم که آن را له می کنم، سپس سوراخ می کنم و چند دقیقه بعد فکر می کنم که نمی توانم آن را درست کنم.

بیشتر کم خوابی و خستگی است.

Cyc: علاقه به همه چیزهای مبتنی بر ماجراجویی وجود دارد. به نظر شما چرا اینطور است؟

SC: فکر می کنم مردم از خریدن کالا خسته شده اند. شما می توانید با دوچرخه های بسیار ارزان دوچرخه سواری های بزرگ انجام دهید، بنابراین در دسترس است. داشتن این خارش برای رفتن و انجام کارها یک چیز هزار ساله است.

شبکه های اجتماعی احتمالاً دخیل هستند. مردم با رفتن و انجام یک چالش به جای خرید چیزی به دنبال موقعیت هستند.

Cyc: چگونه هزینه سفرهای خود را تامین می کنید؟

SC: تمرکز اصلی همیشه چالش است. اگر مردم بگویند شما معتبر نیستید، پشت شما نمی آیند.

من سخت کار می کنم تا حامیان مالی پیدا کنم، سپس وقتی برگشتم صحبت می کنم یا کتابی می نویسم. من مثل یک ورزشکار غیرحرفه ای هستم. من باید به مسابقات خودم فکر کنم و سپس در آنها برنده شوم.

اگر آنها خیلی آسان هستند هیچ کس علاقه ای ندارد. اگر آنها خیلی سخت باشند ممکن است موفق نشم. این بخشی از سرگرمی است.

Cyc: چگونه به یک ماجراجوی حرفه ای تبدیل شدید؟

SC: من در آفریقا بزرگ شدم که بسیار ماجراجویانه است. هر روز در آفریقا دشوار است - چیزی همیشه در تلاش است شما را بکشد، چه حیوانات، چه حشرات یا آب و هوا.

من در زندگی قدیمم به عنوان یک عکاس در لندن بسیار بدبخت بودم، به طوری که سوخت آتش شد. من آن را به عنوان معیار خود دارم.

بدترین روز من روی دوچرخه اکنون 10 برابر بهتر از بهترین روز من به عنوان یک عکاس شرکتی بدخلق است.

توصیه شده: