مسابقه تازه کار دوچرخه سوار تصمیم می گیرد زمان مناسبی برای تجربه ماهیت واقعی دوچرخه سواری رقابتی باشد
بسیاری از سوارکاران همان سفری را که من انجام دادهاند، انجام دادهاند - از مسابقات یکشنبههای باشگاهی تا ورزشهای ورزشی، تا برش و رانش پیست مسابقه. من این احساس را دارم که برای به دست آوردن عضویت در رده های دوچرخه سواران تمام عیار، با این حال، باید در یک مسابقه جاده ای که به درستی تایید شده است، در مقابل همتایان خود قرار بگیرم. اما همانطور که من کشف کردم، به این سادگی نیست که در روز با دوچرخه و نگرش مثبت به میدان بیایم.
هر آخر هفته، مسابقات جاده ای در انواع کورس های رسمی در سراسر کشور برگزار می شود، و محبوبیت آنها خیره کننده است، که بسیاری از آنها فقط به اعضای یک لیگ رسمی محدود می شوند، و سوارکاران به تعداد مشخصی امتیاز مسابقه نیاز دارند..بسیاری از آنها ظرف چند ساعت فروخته می شوند. خوشبختانه من موفق شدم رویدادی را پیدا کنم که کمی کمتر از آن اشتراک داشته باشد (در واقع یک اتفاق نادر) و مکانی را بدون عضویت در یک تیم تضمین کنم. این یک مسابقه 117 کیلومتری (نه دور از یک حلقه 13 کیلومتری) در Welwyn Garden City، بخشی از لیگ شرقی است، و در جادههای باز برگزار میشود.
خیس پشت گوش
در روز مسابقه باران می بارد و من به سختی می خوابم. مسابقه همیشه اعصاب خردکن است، اما این ایده که در یک پلوتون متلاطم قرار بگیرم در حالی که آن را با ترافیک مخلوط می کنم، واقعاً من را می ترساند. مسابقات جاده ای آماتور تقریباً همیشه در جاده های باز برگزار می شود. این امر خطرات مشخصی را به همراه دارد و اگرچه نادر است، اما تصادفات اتفاق می افتد. قابل توجهترین مورد در سالهای اخیر، مرگ جونیور هفرنان، موتورسوار نخبه در سال 2013 بود که در سراشیبی سریع با خودروی روبرو برخورد کرد. اما به لطف تلاش وجدانی سازمان دهندگان و مارشال ها، خطرات تا حد امکان به حداقل می رسد.
قوانین و مقررات مربوط به نحوه سازماندهی رویدادها اکنون برای اطمینان از ایمنی سوارکار بسیار سختگیرانه است. سازمان دهنده مسابقه امروز، استاوروس سوکراتوس از Finchley RT، می گوید: تلاش برای درست کردن آن کمی ناامید کننده است. این اقدامات شامل سه اتومبیل برای نشستن در جلو و پشت مسابقه و همچنین بین گروه اصلی و جدا شده در صورت لزوم است. برای دورههای خاص، و در صورتی که من وارد شده باشم، موتورسواران گروه اسکورت ملی (NEG) نیز باید به ترافیک راکبان آینده هشدار دهند و اطمینان حاصل کنند که دوربرگردانها و تقاطعها هنگام رسیدن بسته شفاف هستند. مسئولان هیچ اختیاری برای جلوگیری از تردد در جادههای باز ندارند، بنابراین مارشالها از رانندگان خودروها میخواهند که در تقاطعها توقف کنند، اما اگر رانندگان به این درخواستها توجه نکنند و به مسیر یک پلوتون در حال حرکت بروند، سواران باید متوقف شوند.
با وجود این، و آب و هوا، مسابقه HQ (یک باشگاه فوتبال محلی) مملو از سوارانی است که آماده مسابقه هستند و چند ده نفر در لیست رزرو به امید یک مکان هستند.یکی از مقامات در طول جلسه توجیهی فریاد می زند: «پلیس ما را دوست ندارد، و به همین دلیل رعایت قوانین مهم است. اگر از روی یک خط سفید ثابت عبور کنید، یا از خط داخلی اتوبان دوگانه حرکت کنید - رد صلاحیت خواهید شد.'
دالی هشدار داد، ما برای شروع خنثی شده پشت ماشین مدیر مسابقه صف می کشیم. شتاب گرفتن به سرعت مسابقه در یک بسته 70 نفره سوار در جاده های باز هشدار دهنده است، اما به زودی می توانم جذابیت را ببینم. با ماشینها و موتورهای پشتیبان در مجاورت نزدیک، و با احساس تنش که در بستهها وزوز میکند، واقعاً شبیه مسابقهای است که من در آن بزرگ شدم. در جلو، سواران شروع به تکان دادن برای موقعیت با پایان فاز خنثی شده اولیه می کنند. با احساس اینکه کمی خارج از منطقه راحتی ام هستم، به پشت گروه می روم.
هنگامی که از افسار خارج می شوم، سرعت منفجر می شود و برای ادامه دادن باید دوی سرعت بپرم. همانطور که هر تاکتیکیست مشتاقی میداند، سواری تا این حد به صورت گروهی مزایای پناه گرفتن در برابر باد را دارد، اما دارای معایبی است.من نمیتوانم جادهی پیش رو را ببینم، بنابراین پیچها و تغییر شیب بهعنوان یک غافلگیری ناخواسته است. چندین سوار تلاش می کنند تا به زور استراحت کنند، اما یک دسته هیجان زده در حال تعقیب هر چیزی هستند که حرکت می کند. من تا جایی که ممکن است به سمت جلو می روم، قبل از اینکه هر بار که نمی توانم با سرعت کافی به گوشه ای بروم، با گیجی به عقب بر می گردم. پس از گذشت تنها 40 کیلومتر، مطمئن هستم که زمان زیادی از مسابقه باقی نمانده تا ذخایر انرژی من به طور کامل خرج شود.
سپس باران به مدت 20 دقیقه کاهش می یابد و سرعت آن نیز کاهش می یابد. تلاشهای ساعت اول بر خیلیها تاثیر گذاشته است و ما به ریتم منسجمتری میرسیم. با شروع دور پنجم، حرکتی در پیش است. دو موتورسوار شکسته اند و دو نفر دیگر در تلاش برای پر کردن این شکاف هستند. با توجه به مهارت اسفناک من در دوی سرعت، یافتن یک مکان در استراحت تنها امید من برای یک نتیجه قابل احترام است، بنابراین احتیاط را کنار می گذارم و با سرعت تمام به راه می افتم تا از گروه فرار کنم.
از طریق حومه های صنعتی شهر در تعقیب هستم. با پخش شدن مسابقه بین چهار گروه، ماشینها نمیتوانند هر بخش را پوشش دهند و یک ون به نحوی راه خود را در مقابل من پیدا میکند. من از آن سبقت میگیرم و در حین حفاری عمیق میکنم تا دوتای جلو را بگیرم، درست زمانی که به یک اتوبان طولانی دوتایی نزدیک میشویم. با هم کار می کنیم - اگرچه بعد از تعقیب و گریز بی نفس نمی توانم کمک زیادی کنم - همانطور که دو رهبر دیگر به ما پل می زنند، موفق می شویم. ما اکنون یک جدایی کامل هستیم. وقتی ماشین مدیر مسابقه پشت سر ما حرکت می کند، می دانیم که فاصله بیش از 30 ثانیه است. برای سه دور ما به عنوان یک باند زنجیره ای کار می کنیم، و تلاش برای من بسیار سخت است. سپس، در کمال تعجب، ماشین کارگردان درست زمانی که به دور آخر می رسیم، از کنار ما رد می شود. بسته کمتر از 30 ثانیه عقب است.
رونق و رکود
ما توسط گروهی از سواران گرفتار شدیم، در آن لحظه یکی از رفقای اصلی من که جدا شده بود، پیاده می شود و به باشگاه برمی گردد.تلاش برای شکستن و تعقیب بسته ها، و همچنین بدبختی هواشناسی روز، باعث شده است که بسته اصلی 70 سوار به 23 نفر کاهش یابد. سواری با ریش از جلو بیرون می زند، اما هیچکس حاضر به تعقیب نیست. برخی در مصرف انرژی صرفه جویی می کنند، برخی دیگر بیش از حد خسته هستند. میدانم که امیدی به دوی سرعت ندارم، بنابراین به دلایلی که دقیقاً نمیتوانم آن را تعیین کنم، به دنبال آن رفتم، در یک حرکت آنقدر بیاحتیاطی که هیچکس تلاشی برای تعقیب من نمیکند. گروه عقب می نشیند، اما رهبر یک نقطه دور است. پایین میروم، دستهایم را روی میلهها میگذارم و تا جایی که میتوانم سوار میشوم. وقتی به پایه صعود در انتهای مسیر دوگانه می رسم، بسته نزدیک است و متوجه می شوم که شماره ام به پایان رسیده است. در سربالایی از کنارم عبور می کنند. جلوتر، سوار تنها موفق می شود از گروه دور شود، در حالی که یک دوی سرعت گرم برای ثانیه صورت می گیرد. من یک دقیقه پشت گروه می روم و بیست و دوم می شوم.
من خیس شده، یخ زده و خسته هستم، اما راضی هستم که اکنون یکی از واقعی ترین ذائقه های این ورزش را داشته ام. سخت بود، اما باز خواهم گشت.