گرن فوندو تورینو

فهرست مطالب:

گرن فوندو تورینو
گرن فوندو تورینو

تصویری: گرن فوندو تورینو

تصویری: گرن فوندو تورینو
تصویری: Abbiamo pedalato nel gruppo della Granfondo Internazionale Briko Torino 2024, مارس
Anonim

در Granfondo Torino، دوچرخه سوار از زیبایی حومه ایتالیا لذت می برد و برای لحظه ای قهرمان تصادفی رویداد می شود

ایتالیایی ها عاشق دوچرخه سواری خود هستند. شور و شوق حمایت از تیفوسی افسانه ای است، اما معمولاً برای نخبگان حرفه ای در مسابقات بزرگی مانند Giro d'Italia محفوظ است. به همین دلیل است که برای من کمی عجیب است که در یک رویداد آماتور مانند گرانفوندو تورینو، من چنین پاسخ هیجان انگیزی را از جمعیتی که در مسیر جاده هستند دریافت می کنم.

هنگامی که در شهر سیناگلیو می گذرم، مردم پرچم ها را تکان می دهند و مشتاقانه تشویق می کنند. برخی حتی در کنار من می دوند و تشویق می کنند. تا این مرحله، 70 کیلومتر سواری نسبتاً آرام، اگر چه سخت، داشته‌ام، و بنابراین از شهرت تازه‌یافته‌ام کمی متحیر شده‌ام.من با لبخند و چند زمزمه "ciaos" و "grazies" پاسخ می دهم، اما همانطور که جشن در اطراف من ادامه دارد، احساس بدگمانی و سپس احساس گناه در من افزایش می یابد.

تصویر
تصویر

متوجه من شد: جمعیت فکر می کند که من مسابقه را رهبری می کنم. جایی در طول مسیر، حتماً پیچ اشتباهی گرفته‌ام و ناخواسته قسمتی از مسیر را رها کرده‌ام، به این معنی که از رقبای سرسخت سبقت گرفته‌ام و در راس امور قرار گرفته‌ام.

وقتی به پشت سرم نگاه می‌کنم و می‌بینم 100 سوار با سرعت پایین می‌روند، ترس من تأیید می‌شود. در کوتاه مدت آنها به من می رسند. من به دنبال چرخی می گردم که به آن بچسبم، اما سرعت آن خیلی زیاد است و من به طور غیر رسمی از پشت گروه تف می اندازم.

هنگامی که پلوتون به دوردست می‌رود، تحسین‌کنندگان سابقم به من نگاه می‌کنند، برخی از ترحم به من نگاه می‌کنند، اما آن‌هایی که اکنون می‌دانند من یک وانمود کننده صرف هستم، به نظر می‌رسند که خیانت کرده‌اند. سرم را خم می‌کنم و دور می‌چرخم، از اینکه ناخواسته چنین حمایت پرشوری را فریب داده‌ام.همانطور که روستا را ترک می کنم، وقایع روز را که منجر به ستاره شدن تصادفی من شد، دوباره پخش می کنم.

شروع مسابقه

همانطور که لوئیس، شریک سوارکاری من، و من در صف برای شروع افتتاحیه Granfondo Torino قرار می گیریم، همه چیز در یک ورزش ایتالیایی همانگونه است که باید باشد. خورشید صبح زود از روی کلاه ایمنی 3000 سواری می درخشد که با هیجان حرف می زنند، تنها صدایی که در خلوت شهری که هنوز بیدار نشده است نفوذ می کند.

ما در Piazza Castello منتظر می مانیم، میدان وسیعی که معماری باشکوه باروک اطراف ما را در هم می شکند. در حالی که کاخ سلطنتی تورین در پشت ما قرار دارد، به روش معمول ایتالیایی به راه افتادیم - یعنی 15 دقیقه دیرتر از ساعت شروع برنامه ریزی شده 8 صبح. برای رسیدن به مسیر فرار خود از شهر، Via Po، از Palazzo Madama، سازه ای قدرتمند که اولین مجلس سنای پادشاهی ایتالیا بود دور می زنیم - این دومین کاخی است که در چند دقیقه دیده ام. مسیر عریض و طاقدار Via Po مسیری مناسب برای خارج از شهر است، اما خطوط تراموا و تخته‌های سنگی صیقلی که سطح جاده آن را تشکیل می‌دهند، خطر قابل‌توجهی برای دوچرخه‌های جاده‌ای لاغر هستند.به اندازه کافی شاهد بودم که دوچرخه سواری در خطوط تراموا در کمتر از یک کیلومتر گیر می کند. او وقتی از کنارم می گذرم خودش را بلند می کند و به نظر می رسد که فقط غرورش آسیب دیده است، اما کافی است ضربان قلبم را خیلی زودتر از آنچه در نظر داشتم افزایش دهد.

تصویر
تصویر

از طریق ایمن عبور از پو، در امتداد Corso Cairoli می‌چرخیم و در جاده‌های شهری بسته‌ای که رودخانه پو با تنبلی در سمت چپ ما جریان دارد، مجلل می‌شویم. به‌رغم درام‌های تراموا، چند کیلومتر اول به‌طور قابل‌توجهی نسبت به دیگر گران‌فوندوهایی که سوار شده‌ام، هیجان‌انگیزتر بوده است. من به زودی می فهمم چرا.

از رودخانه عبور می کنیم و بلافاصله شروع به صعود می کنیم - به بریک دلا مادالنا می رویم، یکی از دو صعود مهمی که مسیر را به پایان می رساند. صعود 7 کیلومتری به طور متوسط 7٪ است که اگر تعداد زیادی از سواران به طور دسته جمعی به پایگاه آن نمی رسیدند، به راحتی قابل کنترل بود. جاده به طور قابل پیش بینی مسدود می شود، بنابراین ما چاره ای جز برداشتن گیره و راه رفتن نداریم.از آنجایی که تمام تلاشم را می‌کنم تا از ایتالیایی‌هایی که هنوز دوچرخه‌سواری می‌کنند با مهارت‌های مدیریت دوچرخه‌شان به اندازه قدرت قضاوتشان پرهیز کنم، مجبورم اعتراف کنم که این رویداد در حال حاضر فاقد شخصیت است.

درست قبل از اینکه گیره های من کاملاً خراب شوند، گلوگاه شروع به نازک شدن می کند و من می توانم دوباره سوار شوم. این صعود از تورین خارج می شود و از خانه های کوچک در دامنه تپه می گذرد. نزدیک به قله، از تلاش برای همگام شدن با لوئیس دست می کشم - به نظر می رسد او امروز هلیوم استنشاق می کند - و نگاهی به شهر برمی گردانم. آن خانه ها مطمئناً منظره فوق العاده ای دارند.

پس از استفاده از اولین ایستگاه تغذیه برای آبرسانی مجدد، مسیر به سرعت نیازهای اولیه خود را با یک فرود نشاط آور 9 کیلومتری که از میان تپه های مونفراتو که نمایانگر مرز شرقی تورین است می پیچد، جبران می کند. به سمت جنوب می رویم، مستقیماً در سراسر زمین های مسطح به سمت شهر Chieri حرکت می کنیم. با 20 کیلومتری جاده‌های هموار که زیر آسمان‌های بدون ابر قرار می‌گیرند و نفسی هم نمی‌وزد، از این فرصت لذت می‌برم که در قطره‌ها مستقر شوم و سرعت متوسطم را بالا ببرم.

پیدا کردن دوستان جدید

جاده‌های آشکار، سواران تکه‌تکه‌شده را در گروه‌هایی ادغام می‌کنند، و دیری نپایید که در دسته‌ای بزرگ در حال مسابقه از مزارع ذرت و خانه‌های سرگردان روستایی پیمونت هستم. همانطور که سوار می شویم، تعداد ما همچنان افزایش می یابد، تا جایی که وقتی به مرکز شهر سنگفرش شده Riva Presso Chieri با سرعت 40 کیلومتر بر ساعت برخورد می کنیم و به جاده های باریک و پر پیچ و خم فراتر می رویم، کمی ناراحت کننده می شود.

تصویر
تصویر

تصمیم می‌گیرم شجاعانه سرنوشتم را در دستان خود بگیرم، گروه را بالا می‌برم و موقعیتی در جبهه می‌گیرم. در یک پیچ ملایم در جاده، از بالای شانه‌ام نگاه می‌کنم و متوجه می‌شوم که 50 سوار بر چرخ من سوار شده‌ام. هیجان به سرم می‌رود و با اینکه می‌دانم برای همراهان سوارکارم جذابیتی ندارد و احتمالاً بعداً در روز برایم هزینه خواهد داشت، سرعتم را بالا می‌برم. قطار سواران پشت سر تا بیش از 100 متر امتداد دارد، اما شیفتگی من به تأثیری که یک سوار می تواند روی پویایی یک پلوتون داشته باشد، با فریاد زدن به ایتالیایی پشت سر من قطع می شود.با توجه به لحن، می‌توان گفت که «من واقعاً از سرعتی که می‌روی خوشم می‌آید، همینطور ادامه بده» نبود، بنابراین آرام می‌شوم و برای چند کیلومتر مسطح باقی‌مانده به دسته برمی‌گردم.

دومین ایستگاه تغذیه در نزدیکی روستای Ferrere واقع شده است و تغییر مشخصی را در چشم انداز نشان می دهد. افق مسطح و گسترده با تپه های پر درخت جایگزین شده است - آنها نوک جنوبی رشته کوه مونفراتو را تشکیل می دهند که ما اکنون از آن عبور می کنیم تا به Basilica di Superga، جایی که رویداد پایان می یابد، برسیم. اوایل روز، Davide Cerchio از هتل دوچرخه سواری Piedmont Lo Scoiattolo، جایی که من در آن اقامت داشته ام، به من گفت که "تپه های غلتان باید برای پاهای بلند شما آسان باشد"، بنابراین من مطمئن هستم - علیرغم اینکه نمایه 90 کیلومتری به نظر می رسد. تیغه های اره. اما خیلی زود به نظرات دیوید لعنت می‌فرستم، زیرا پاهایم با شیب تند دیگری بیش از 15 درصد تنبیه شده‌اند که فقط می‌توانم خودم را بالا بکشم.

تا کنون حداقل بخشی از یک گروه بوده‌ام - بدبختی عاشق شرکت است - اما همین که از شهر موناله می‌گذرم به دوشاخه‌ای در جاده می‌رسم که با فلش‌هایی که در جهت‌های مختلف نشانه‌گذاری شده‌اند تا رسانه‌ها را تقسیم کند. و مسیرهای لانگوپس از ثبت نام برای کورس طولانی، به سمت مسیر لانگو پیچیدم و به زودی خود را تنها می بینم - همه سوارکاران گروه من به سمت پایین کورس متوسط حرکت کرده اند.

اینجاست که به زودی با شرمندگی متوجه می شوم که اشتباهی مرتکب می شوم که به طور تصادفی 20 کیلومتری مسیر را اصلاح می کنم و مسابقه را رهبری می کنم. ظاهراً باید چندین کیلومتر قبل برای مسیر لانگو خاموش می‌شدم و یک لوپ اضافی انجام می‌دادم که نهایتاً من را به این نقطه می‌رساند، اما محل اتصال به قدری زیرکانه علامت‌گذاری شده بود که آن را از دست دادم. در دفاع از من، بعداً مشخص شد که صدها سوارکار دیگر دقیقاً همین کار را انجام دادند، بنابراین من تنها رقصنده در این دسته نیستم - فقط اولین نفر.

بازی برای جمعیت

جاده باریک می‌شود، جنگل‌های انبوه بسته می‌شود و وقتی مسیر مسیر خود را به سمت شمال از میان تپه‌های روستایی ناحیه آستی می‌پیچد، به طرز وحشتناکی ساکت می‌شود. آن دندان‌های اره همچنان به دندانه‌های چهارجانبه‌ام ادامه می‌دهند، اما زیبایی طبیعی جنگل‌های مونفراتو به خوبی حواس من را از سرعت کم کامپیوتر دوچرخه‌ام در کیلومترها پرت می‌کند.

تصویر
تصویر

آرامش محیط اطرافم ادامه دارد و من شروع به تعجب می کنم که چه اتفاقی می افتد - مطمئناً تا به حال باید با سواران دیگری برخورد می کردم؟ چنین افکاری به طور ناگهانی از ذهن من بیرون می‌رود، زیرا تکیه‌گاه کنار جاده‌ای در اولین نشانه تمدن در اطراف شهر Cinaglio ناگهان منفجر می‌شود. من به مدت 10 کیلومتر از موقعیت نامناسب خود لذت می برم تا زمانی که پلوتون از کنار من عبور کند و تماشاگران حمایت صوتی خود را به دیگرانی که شایسته تر هستند تغییر دهند. صادقانه بگویم، من هم کمی راحت شدم - فشار نمایش چهره خنک یک رقیب مسابقه به نفع کسانی که در جاده هستند تقریباً به اندازه بالا رفتن از تپه ها خسته کننده بود.

به حال خودم رها شده‌ام، اکنون می‌توانم در حالی که مسیر به سمت شمال غربی می‌رود، با یک ریتم معقول کنار بیایم، و با کلیساها و شهرستان‌های پیدمونتی که به نظر می‌رسد در بالای هر تپه قرار دارند، نقطه به نقطه بازی کنم. وودلند به نوبه خود جای خود را به بیشه های فندق وسیعی می دهد که زمانی درختان آن آجیل هایی را پرورش می دادند که برای تولید دسته های اصلی نوتلا استفاده می شد.با خودم فکر می‌کنم که واقعاً می‌توانم با یک قاشق بزرگ از اسپری‌کننده کالری، پاهایم را که در حال کم شدن هستند، تقویت کنم. تاکنون مسیر به طور کلی هر ارتفاعی را که با فرودهای سریع و فنی به دست آورده بود لغو کرده است، اما در حدود 110 کیلومتر شروع به افزایش ارتفاع می کند قبل از 10 کیلومتر فشار نهایی با میانگین 7 درصد برای رسیدن به Basilica di Superga.

چند کیلومتری از شهر Sciolze گذشته، شاخ و برگ های پوشیده از جاده برای مدت کوتاهی پاک می شوند و من منظره ای واقعاً چشمگیر را در اختیارم می گذارند - کلیسایی که با افتخار بر بالای تپه سوپرگا در سراسر دره ایستاده است، با کوه های آلپ که پشت سر آن سر به فلک کشیده اند. فاصله دور دیوید بعداً به من می‌گوید که چشم‌انداز فقط برای مدت کوتاهی در اواخر تابستان به همین اندازه خوب است، زیرا در اوایل سال اغلب توسط مه گرما پنهان می‌شود، در حالی که بعداً ابرهای برفی مانع از دید می‌شوند. من به طور ذهنی کلاهم را برای هر کسی که این مسیر را برنامه ریزی کرده است برمی دارم و احساس افتخار می کنم که در زمینی با چنین پس زمینه تماشایی دوچرخه سواری کنم.

با منتهی شدن مسیر به Via Superga، جاده ای که به طور پیوسته به سمت بالا به سمت قله تپه می رود، چشم انداز به تدریج حومه ای تر می شود.من دوباره در میان سواران تفریحی برگشتم و به مردی شبیه زامبی‌های دوپا شبیه هستیم، که شیب را بالا می‌کشیم، تقریباً آنقدر خسته‌تر از آنم که تشویق تماشاگرانی را که ما را به جلو تشویق می‌کنند، قبول کنم.

تصویر
تصویر

Via Superga بسیار زیبا و پرپیچ و خم است و در هر زمان تنها بخش های کوچکی از صعود را آشکار می کند. در این شرایط حالت خوشبینانه من معمولاً وارد عمل می شود و سعی می کند پاهایم را متقاعد کنم که پایان در گوشه بعدی است، اما برنامه ریزان مسیر نشانگرهای کیلومتر را نشان می دهند که از ابتدای شیب در حال شمارش معکوس هستند.. با حذف گزینه جهل سعادتمندانه، من چاره ای جز حفاری و تماشای آهسته نشانگرها دارم.

میان خانه‌ها و درخت‌هایی که از طریق سوپرگا ردیف می‌شوند، چشم‌اندازی از فضای سبز سرسبز پیمونت در فاصله‌ای پایین‌تر می‌بینم، که حداقل به من اطمینان می‌دهد که پیشرفت خوبی در حال انجام است. من یک خم را برمی‌گردانم و به همان اندازه احساس آرامش و ترس می‌کنم تا آخرین ضربه شیب‌دار تا باسیلیکا را در مقابلم ببینم.خورشید اواخر تابستان در حال غروب است و دما را در امتداد این جاده تنگ به 30 درجه سانتیگراد بالا می برد، اما

با دیدن پایان نشاط می بخشم. آخرین مهر روی پدال ها من را در آن سوی خط می بیند و من هم خسته و هم خوشحالم. کلیسای باشکوه دی سوپرگا و چشم‌انداز تورین پایانی پیروزمندانه در مسیر ایجاد می‌کند.

بعداً، با یک لیوان شراب معروف Barolo منطقه، به تجربه روزم نگاه می کنم. رویدادهای دیگر ممکن است غرق در تاریخ باشند یا شامل صعودهای طولانی‌تر آلپ باشند، اما تپه‌های کوچک‌تر و شیب‌دار امروزی آزمایش کمتری ندارند و مناظر سراسر تاکستان‌ها و باغ‌های فندق Piedmont کمتر الهام‌بخش نیستند. این شاید اولین گرانفوندو تورینو بوده باشد، اما سواری امروز من به من اطمینان می دهد که قطعا آخرین آن نخواهد بود.

توصیه شده: