لس آنجلس: سواری فرشتگان

فهرست مطالب:

لس آنجلس: سواری فرشتگان
لس آنجلس: سواری فرشتگان

تصویری: لس آنجلس: سواری فرشتگان

تصویری: لس آنجلس: سواری فرشتگان
تصویری: Our First Trip After Covid Part 1 | اولین سفر ما بعد از کرونا!! لس آنجلس. قسمت اول 2024, آوریل
Anonim

فقط یک پرش کوتاه از مرکز شهر لس آنجلس، دوچرخه سوار یک سواری پرفروش در کوه های جنوب کالیفرنیا را کشف می کند

روز قبل از ترک بریتانیا به لس آنجلس، لیست پخش کالیفرنیایی خود را جمع آوری کردم. در کنار آثار مورد علاقه معاصری مانند کیتی پری، اسنوپ داگ و NWA، آثار کلاسیکی مانند آهنگ فولکلور دهه 1970 آلبرت هاموند «در کالیفرنیا باران نمی‌بارد» و روی اوربیسون «دختر آفتابی کالیفرنیا» هستند. اکنون، در حالی که در تقاطع بزرگراه 39 در حومه شمالی آزوسا به پدال‌هایم می‌چسبم، موسیقی انتخابی من دوباره به شکلی دیدنی به ذهنم می‌آید و ابری که تمام صبح کوهپایه‌ها را پنهان کرده بود، سرانجام می‌شکند.

تصویر
تصویر

لکه‌های باران تبدیل به رگبار می‌شوند، که به رگبار تبدیل می‌شود، زیرا الکس، یک بریتانیایی مهاجر ساکن لس‌آنجلس، و من به سرعت از میان شیب‌ها و رمپ‌های شیب‌های اولیه مهدکودک جلو می‌روم. سطح صاف جاده به سرعت به آینه ای صیقلی تبدیل می شود و قطرات باران از آسفالت خارج می شود.

به مدت 5 کیلومتر از میان دره پرپیچ و خم سن گابریل، که با دیوارهای شیب دار صخره ای احاطه شده است، به سمت شمال می پریم. شکافی در دامنه تپه، مخزن موریس را نشان می دهد، که فقط از طریق آب روی عینک من قابل مشاهده است، و الکس توضیح می دهد که کالیفرنیا در حال حاضر در یکی از بدترین خشکسالی های ثبت شده است. این طنز برای هیچ کدام از ما گم نمی شود.

به گلدن استیت خوش آمدید

«لس آنجلس» را ذکر کنید و همیشه به فیلم‌های هالیوود، اتوبان‌های غرق شده در ماشین یا شاید شورش‌های مسابقه فکر می‌کنید، اما احتمالاً «مقصد عالی دوچرخه‌سواری» نیستید. با این حال، درست فراتر از آسمان‌خراش‌ها و مه‌دود دومین شهر بزرگ آمریکا، کوه‌های سن گابریل، زمین بازی با صعودهای سخت، جاده‌های آرام و مناظر حماسی در کمین هستند که میلیون‌ها مایل دور از کثیف و زرق و برق کلان شهر شهری است که در آستانه آن قرار دارد..

تصویر
تصویر

همانطور که باران کاهش می‌یابد و حالمان کم می‌شود، در 12 کیلومتری آینده خود را روی ترن هوایی از پیچ‌های گسترده و دوی سرعت خارج از زین می‌بینیم. با افزایش سرعت، جاده عریض به طرز شگفت انگیزی موج می زند و ترمزهای خیس ما برای اولین بار در فرودهای سریع آزمایش می شوند. از تنگه ایسلیپ می‌گذریم و از مخزن سان گابریل عبور می‌کنیم، که در انتهای آن سمت راست روی پلی می‌پیچیم که به سمت شرق به سمت کوه بالدی می‌رود، کوهی که میزبان پایانی خیره‌کننده در مرحله ماقبل آخر سال گذشته بود. تور کالیفرنیا.

برنامه ما این است که امروز بعداً به کوه Baldy بپردازیم، اما فعلاً پیچ را نادیده می‌گیریم و مستقیماً به سمت بزرگراه 39 ادامه می‌دهیم تا صعودی کمتر داشته باشیم که همچنان نوید سواری خوب را می‌دهد، اما مهمتر از آن، به تنها خوراک موجود نیز منجر می‌شود. در مسیر ما توقف کنید تابلویی به ما می‌گوید که 23 کیلومتر فاصله داریم تا بتوانیم استراحت کنیم و غذا بخوریم، اما من با نام جادویی مقصدمان ترغیب شدم: کافه دریاچه کریستال.

کشته ای مستقیم از بزرگراه با یک شیب تدریجی از مقابل ما بلند می شود. همانطور که به آرامی بالا می‌رویم، مناظر باز می‌شود و نمای واضح‌تری از یال‌ها و قله‌های پیش رو، لایه‌به‌لایه از رشته‌کوه به ما می‌دهد، و با امتداد آن به دوردست‌ها، رنگ‌شان محو می‌شود. در طول 10 کیلومتر بعدی، 500 متر ارتفاع می گیریم، عبورمان از کوه ها به طور متناوب بین تخته های کاذب آسان و رمپ های کوتاه پرقدرت که شیب های 20% را لمس می کنند.

تصویر
تصویر

در نهایت جاده از سطح زمین خارج می شود و ما شروع به دور زدن صخره های صخره ای می کنیم که کنار جاده به سمت چپ ما هستند، آسفالتی که پیچ و خم های دامنه کوه را در آغوش گرفته است. سنگ های سرگردان گاه به گاه، برخی به اندازه مشت، در مسیر مقابل جایی که از صخره های بالا افتاده اند، پر می شوند. من اینها را برای زمانی که بعداً در سرازیری به این جاده برمی گردیم، یادداشت می کنم.

بی امان بودن صعود در پاهایم احساس می شود. این صعودی همتراز با برخی از سرنخ های بزرگ در اروپا برای ایجاد آشفتگی یک سوارکار است. علاوه بر این، هوا دارد سرد می شود.

با گرد کردن یک سنجاق سر محکم دست چپ، سختی‌های جسمی من برای لحظه‌ای فراموش می‌شوند، زیرا جاده مانند نواری در لبه کوه به سمت چپ ما باز می‌شود. این چیزی است که یک پیست دوچرخه سواری جاده ای اسکالکستریک به نظر می رسد. در میان رنگ‌های قهوه‌ای و سبز بیابان کالیفرنیا، قوس‌هایی از سیم‌پیچ آسفالت دوردست. این یک لحظه زیبا است - بدون صدا، بدون ترافیک، فقط ما. و چند مشت گلوله.

ما توقف می کنیم تا منظره را تحسین کنیم و الکس از پراکندگی دورهای صرف شده جدا می شود. این به عنوان یادآوری به موقع از جایی است که ما هستیم. شاید زندگی در شهر به اندازه کافی خسته کننده باشد که کسی را وادار کند که فقط برای شلیک گلوله به کوه ها برود - یا شاید دلیل شوم تری برای همه گلوله ها وجود داشته باشد. در حال حاضر آرام است، اما این ایده که ممکن است با کسی تا دندان مسلح برخورد کنیم، چیزی بیش از کمی آزاردهنده است.

تصویر
تصویر

ابرها بالای درختان را جلو می زنند. شکمم برایم غرغر می کند و می فهمم که چقدر گرسنه ام. در این مرحله است که لحظه‌ای به این فکر وحشتناک فکر می‌کنم که هوای بد ممکن است کافه را مجبور به تعطیلی کند. وارد می شویم و به سمت دریاچه کریستال می شتابیم.

کلبه در جنگل

در حالی که جاده بار دیگر به سمت آسمان متمایل می شود، آب یک چشمه طبیعی از روی صخره می چکد. رطوبت هوا در حال فرورفتن است و به زودی در ابر گم می شویم. وقتی به چرخ عقب الکس می چسبم، دید کاهش می یابد.

"آن علامت می گوید 5000 فوت!" الکس با نفس نفس زدن اعلام می کند. من برخی از محاسبات سریع امپریالیستی به متریک را انجام می دهم. ما از نزدیک به سطح دریا شروع کردیم، به این معنی که در 48 کیلومتر گذشته حدود 1700 متر صعود کرده ایم. تنها 3 کیلومتر مانده به کافه، این تنها کاری است که می توانم انجام دهم تا بارها و بارها به میل لنگ فشار بیاورم. ابر آنقدر متراکم است که من تقریباً

علامت زمین تفریحی دریاچه کریستال را از دست بدهید، که ما را از جاده به سمت راست هدایت می کند. حتی این جاده دسترسی به صعود ادامه می دهد. از تابلوی راهنمایی می گذریم که نشان می دهد «مسیر نیم دستگیره» نزدیک است. بله، واقعا آنقدر سرد است.

تصویر
تصویر

به ندرت پیش می آید که یک کلبه چوبی کوچک که در غبار پوشانده شده باشد تا این حد دعوت کننده به نظر برسد.تابلوی نئونی «باز» در پنجره روحیه‌مان را بالا می‌برد، و آدام، صاحب خوش‌حال، با پیشنهاد خود از بوریتوهای صبحانه، آنها را به اوج می‌رساند - خیره هزار یاردی من باید نشان دهد که به غذای گرم و سریع نیاز دارم. جوراب‌ها و کفش‌های مرطوب که هنوز خیس شده‌اند، برداشته می‌شوند و روی یک بخاری اجاقی دهه 1930 قرار می‌گیرند، همانطور که میز را می‌گیریم و در مادر همه ناهارها می‌چسبیم. تخم مرغ همزده، سیب زمینی، فلفل، سوسیس و چوریزو، در یک تورتیلا انباشته شده و روی آن سالسا ریخته شده است. وقتی به کار مشغول می شویم و به محیط روستایی می پردازیم، سکوت پایین می آید.

آدام با افتخار سرگردان است. او می‌گوید: «همسرم بهترین براونی‌های شکلاتی بلژیکی را درست می‌کند. ما قصد نداریم با آن بحث کنیم، به خصوص زمانی که آدام برمی گردد تا شکلاتی را که از آن ساخته شده است را به ما نشان دهد. می‌دانم که می‌گویند همه چیز در آمریکا بزرگ‌تر است، اما او برای حفظ آن تلاش می‌کند. باید دو فوت طول داشته باشد.

کاملاً اشباع و خشک شده، آماده می شویم تا به جاده برگردیم. همانطور که ما را ترک می کنیم، آدام با خوشحالی به ما یادآوری می کند که مراقب خرس هایی باشیم که یکی از آنها به تعقیب دوچرخه سواران برای خوردن غذا در جیب لباس هایشان معروف است. تصمیم دارم سریع رکاب بزنم.

جاده به طاس

تصویر
تصویر

کامپیوتر دوچرخه الکس ۲ درجه سانتی گراد می خواند. با زیپ‌های ژاکت‌های بارانی و ژله‌هایی که به گردن ما بسته‌اند، اولین کیلومترهای صعود آهسته اما بسیار آسان است. سپس جاده به سرازیری منتهی می شود و ما به سرعت حرکت می کنیم. ناگهان از پوشش ابری بر روی قطره‌ها بیرون می‌آییم، مانند X-Wings از یک ستاره مرگ در حال انفجار.

سرعتی که ما در حال نزول هستیم به این معنی است که سرمای باد با افزایش دمای هوا تقریباً از بین می رود. با نگاهی گهگاهی به سمت عقب زیر بازویم، هر ترافیکی را که ممکن است مانع از آن شده باشیم، جستجو می کنم. یک پیک آپ من را دنبال می کند که من به داخل می نشینم و اجازه می دهم گرانش کار خودش را انجام دهد. من به طور متناوب دیدم را بین جاده پیش رو و سرعتم تغییر می دهم. 55، 60، 65، 70 کیلومتر بر ساعت… پیک آپ در حال کاهش است. تابلوهای جاده‌ای «محدودیت سرعت 35 مایل در ساعت» را نشان می‌دهند، اما در حالی که پیچ‌های بی‌نقص سطح را در آغوش می‌گیریم و از میان دره‌ها پایین می‌آییم و از کل عرض جاده برای بهینه‌سازی دید و سرعت استفاده می‌کنیم، موشک می‌زنیم.الکس ربع سوئیسی، Cancellara درونی خود را رها می کند و تقریباً 90 کیلومتر بر ساعت می رسد. در مجموع، تنها 20 دقیقه طول می کشد تا به پل روی مخزن سان گابریل برگردیم که ما را به سمت شرق به سمت کوه بالدی هدایت می کند.

ملکه کوهها

بالا و دوباره از زین خارج می‌شویم، یک صعود ملایم ۸ کیلومتری را در امتداد جاده فورک ایست آغاز می‌کنیم، که ما را از طریق یک سوئیچ ۱۸۰ درجه به جاده کوهستان گلندورا می‌برد. ما اکنون در حال برعکس کردن مسیر صحنه ملکه تور کالیفرنیا در سال 2015 هستیم، و جاده همچنان گرافیتی های محو شده ای را دارد که طرفداران به جا مانده اند. صعود پر پیچ و خم ما را به یک خط الراس می برد و در محل اتصال به جاده گلندورا ریج تند به چپ می پیچیم.

تصویر
تصویر

8 کیلومتر ساییدگی حلقه کوچک باعث می شود که ما 500 متر در ارتفاع بیشتری به دست آوریم، با برخی از رمپ های تیزتر که به خوبی به سمت شمال از 15 درصد تیراندازی می کنند. مناظر باشکوهی از کوه های مرتفع شمال ما باز می شود. ابرها قله های دوردست را می پوشانند و تنها صدای وزوز ملایم لاستیک های ماست.ما فقط 20 کیلومتر با حومه لس آنجلس فاصله داریم، اما حس آمریکای وحشی شدید است.

قبل از ما، جاده به سمت بالا زیگزاگ می شود و خط الراس تیز را کاملاً تا بالاترین نقطه خود دنبال می کند. در سمت چپ و راست ما، دامنه‌ها به دره‌های عمیقی می‌افتند که در آن پرندگان شکاری روی آبراهه‌ها حلقه می‌زنند. این به نظر فشار پایانی است، و من تمام آنچه را که باقی مانده می‌دهم تا پدال‌ها را در چند کیلومتر آخر برگردانم.

جاده در فاصله 3 کیلومتری تا روستای بالدی همسطح می‌شود، و از اینکه می‌توانم برای اولین بار در چند ساعت به نظر می‌رسد دوباره با حلقه بزرگ درگیر شوم. به سمت بلدی اوج می‌گیرم، سر یک چهارراه مکث می‌کنم تا پاهایم را دراز کنم و محتویات خوراکی باقی‌مانده جیب‌های پیراهنم را با هول‌انگاری ببلعم.

تصویر
تصویر

فرود شدید از دهکده بالدی اولین باری است که با ترافیک واقعی روبرو می شویم. خطوط عریض تقریباً مستقیماً از پایین دره به سمت اولین منظره حومه‌های سطح پایین که در تمام طول روز دیده‌ایم، می‌رسند.خیلی خسته‌تر از آن که نمی‌توانیم رکاب بزنیم، با احتیاط سوار می‌شویم و ترمزها را دور پیچ‌های بزرگ و گسترده می‌چرخانیم.

در عرض چند دقیقه تمام می شود. این یک شوک است که چقدر سریع حومه بی‌ثمر، جسور و زیبای کالیفرنیا با پراکندگی شهری جایگزین می‌شود. همانطور که برای تکمیل حلقه خود به سمت آزوسا می رویم، از تقاطع های شلوغ دور می شویم و به موازات مسیرهای چند خطی که کامیون ها و مسافران را حمل می کنند، حرکت می کنیم. از اینجا، کوهپایه‌ها به سمت شمال، تنها اشاره‌ای به گنجینه‌های دوچرخه‌سواری می‌دهند که فراتر از آن قرار دارند، و من در تلاش برای درک این موضوع هستم که یکی از سخت‌ترین روزهای کوهنوردی که تا به حال داشته‌ام را در این مدت کوتاه گذرانده‌ام. فاصله چهار میلیون نفری شهر.

LA ممکن است جایی باشد که رویاها ساخته می شوند، اما هیچ چیز زیبایی در مورد آنچه ما تجربه کرده ایم وجود ندارد. آن کوه‌ها بیش از هر چیزی که در فیلم‌های هالیوود ساخته شده است، ماجراجویی و شگفتی را ارائه می‌کنند.

توصیه شده: