اطلاعات کلیدی درباره تور فلاندر 2022 مردان و زنان، از جمله مسیر، سوارکاران، راهنمای تلویزیون زنده و صعودهای کلیدی
تور فلاندر: همه آنچه باید بدانید
صفحه 1: راهنمای ضروری و صعودهای کلیدی
صفحه ۲: تاریخچه مسابقه
صفحه 3: پنج نسخه برتر
صفحه ۴: گزارش سواری اسپورت
تور ورزشی فلاندر: گزارش سواری
Words: پیتر استوارت عکاسی: جف واو
لوله بالایی BMC من در حال حاضر توسط یک برچسب زرد روشن که در طول آن قرار دارد پوشیده شده است.این نشان دهنده 15 صعودی است که در 245 کیلومتری Ronde van Vlaanderen پیش روی من قرار دارد. این، رویداد مرد سخت دوچرخه سواری، نه تنها نوید صعود، بلکه سنگفرش، شیب های دیوانه کننده و بادهای وحشی را می دهد که در سراسر مناظر فلاندری می وزد.
ساعت 6.40 صبح است و من در حالت هیپنوتیزم محروم از خواب در پارکینگی در کنار استادیوم فوتبال یان بریدل بروژ ایستاده ام.
چند هزار نفر مرا احاطه کرده اند، بسیاری از آنها در لحظه آخر دوچرخه خود را قبل از تیراندازی به خط شروع در 7 کیلومتری مرکز شهر انجام می دهند.
برخلاف بیشتر ورزشهای اروپایی، استارت موسیقی بلند، مفسر فریاد زده یا تپانچه استارت ندارد - در عوض، شرکتکنندگان میتوانند هر زمانی بین ساعت ۷ صبح تا ۸ صبح حرکت کنند.
وقتی به خط شروع می رسم، ساعت 7.30 صبح است و همه سوارکاران جدی مدت هاست که حرکت کرده اند. من هیچ وقت را برای ضربه زدن به اولین قسمت از سنگفرش های بدنام فلاندری تلف نمی کنم.
راه به اودنارد
سنگفرش یک مصنوع کوچک کنجکاو است. به نظر می رسد که در زوایای ناهموار تصادفی یک یا دو سانتی متر از سطح زمین بیرون زده، با بافت سطحی لغزنده و ناسازگار، به نظر می رسد که عمداً برای ارائه بدترین سطح ممکن برای دوچرخه سواری طراحی شده است.
در امتداد خیابان های سنگفرش شده شهر بروژ می چرخم، این توصیه را بارها و بارها با خودم تکرار می کنم: "دست های شل، دنده بزرگ، فرمان سبک."
همه چیز به طرز قابل توجهی خوب پیش می رود، اما من شروع به شک کردم که این سنگ های منظم در مقایسه با آنچه در پیش است رنگ پریده است. صدها دوچرخهسوار با عبور از یک پل متحرک از مرکز، به جاده اصلی میروند و به سفر 100 کیلومتری میروند تا جایی که سنگفرشها شروع میشوند.
جالب این است که هیچ یک از مسیرهای موجود در این ورزش، مسیر دقیق مسابقه روز بعد را تکرار نمی کند. سازمان دهندگان مسابقه در سال 2011 تصمیم گرفتند که سه بار بر فراز صعود Oude Kwaremont حلقه بزنند و یک مرکز برای تماشاگران ارائه دهند، اما برخی از صعودهای کلاسیک را از تاریخ مسابقه حذف کردند.
در مقابل، اسپرتیو مسیری هیبریدی بین کورس قدیمی و جدید را دنبال می کند. این 15 صعود (به اصطلاح آنها "برگ") و تعداد انگشت شماری از بخش های تخت سنگفرش شده را پوشش می دهد. اما ابتدا سفر به اودنارد فرا می رسد.
با دیدن طرح مسیر، تصور کردم که 100 کیلومتر اول را در جادههای عریض و در عمق صدها کیلومتر با سرعت طی میکنیم. اما متأسفانه، برگزارکنندگان به سرعت ما را مجبور میکنند به مسیرهای دوچرخهسواری هم مرز با جادهها برویم. این واقعیت که استفاده از مسیرهای دوچرخه سواری در بلژیک در دسترس است، کمی برای من شناخته شده است.
در حالی که مسیرهای دوچرخهسواری به طرز چشمگیری حفظ و عریض هستند، ما به سرعت خود را در دستهای ضخیم مییابیم که در میان ستونها فشار میآوریم و امیدواریم که هیچ مانع نادیدهای از میان انبوه سواران بیرون نیاید.
من با یک جفت لندنی دوست، رایان و دن وارد گفتگو می شوم، که هشدار می دهند 90 کیلومتر بعدی تقریباً مشابه است، اما قول می دهند که سنگفرش ها ارزش انتظار را دارند.
در جلوتر، تعداد انگشت شماری از موتورسواران در حال دور شدن از گروه هستند. فرصت را غنیمت شمرده و کمی فضای بیشتری پیدا می کنم و به سمت آنها می روم. نگاهی به پشت سر می اندازم و می بینم که یک چهره ی تنها ما را تعقیب می کند. او با لهجه قوی ایرلندی فریاد می زند: «این یک کبریت سوخته است.»
در گروه کوچکتر ما موفق می شویم 100 کیلومتر اول را در کمتر از سه ساعت طی کنیم. هربی، مرد کبریت سوز ایرلندی، با سرعتی نگران کننده به جلو فشار آورده است و این بدان معناست که اودنارد من کمی نگران هستم که قوطی کبریت خودم به زودی خالی شود.
نوک برگ
هرچقدر که منطقه فلاندر به ظاهر مسطح است، همچنین محل صعودهای کوتاه بی شماری با شیب های دردناک است. این همان چیزی است که تور فلاندر را تنها در اختیار سرسخت ترین سواران قرار می دهد.
علاوه بر این، اصرار دولت فلاندری برای محافظت از سطح جاده های سنگفرش شده به عنوان مکان های میراث ملی، ویژگی منحصر به فردی را ایجاد می کند - صعود سنگفرش شده.
اولین صعود روز از قبل پر از روحیه شکسته است. Wolvenberg، که به طور متوسط 4% به ارتفاع 60 متری می رسد، در مشخصات مسیر آسان به نظر می رسد، اما شامل امتداد 200 متری ناخوشایند 20٪ است و همانطور که ما شیب را بالا می بریم، به طرز دردناکی از 130 کیلومتری مانده به جلو آگاه هستم. من.
پس از تاجگذاری بر وولنبرگ، بهسرعت به دو بخش مسطح سنگفرش شده برخورد کردیم که باعث شد متوجه شوم که کشش بروژ چقدر خفیف بوده است. دستانم در حال سفت شدن هستند، تمام تلاشم را روی یک دنده بزرگ فشار میدهم و سرعت معقولی را حفظ میکنم، اما هزینه زیادی برای ذخایر انرژی در پاهایم دارد.
پس از معاشقه ما با سنگفرش ها، جاده برای مدتی به آسفالت باشکوه برمی گردد، زمین های کشاورزی آفتابی را می شکند، تا زمانی که من مسیر سنگفرشی را که از پرچین سمت چپ ما بیرون می آید، جاسوسی می کنم. با نگاه کردن به مولنبرگ که به سمت دامنه تپه بالا می رود، اولین طعم واقعی وحشیانه Ronde را می چشم.
صعود از مولنبرگ بسیار دشوار است. سنگفرش ها کشش کمی دارند و جاده تا 15 درصد کج می شود. چالش واقعی بیش از یک نیاز عضلانی یا قلبی عروقی، حفظ تعادل است. با یادآوری توصیه دوستانه دوچرخه سواران، سعی می کنم دنده را بالا نگه دارم و دستانم را شل نگه دارم، اما گفتن آن آسان تر از انجام دادن است. من برای حفظ یک آهنگ مناسب تلاش می کنم و میله هایم را برای زندگی عزیزم چنگ می زنم.
علاوه بر این، زمانی که به صعودهای سنگفرش شده رسیدیم، از مسیرهای کوتاهتر در کنار رکابزنان میرسیم، و من باید با دارت کردن و فشار دادن از میان شکافها در حالی که سرعت معقولی را در صعود حفظ میکنم.
مولنبرگ با مسافت 20 کیلومتری آسان روی آسفالت همراه با قطعات سنگفرش و بتن ریزی شده دنبال می شود. اما دیری نمیگذرد که صعودها به عقب برمیگردند، با والکنبرگ و بوگنبرگ سنگفرششده پشت سر هم و ایکنبرگ سنگفرششده را دنبال میکنند.
ناودان تا حدودی از سنگفرش ها تسکین می دهد، اگرچه من برای غلتیدن در امتداد سطح صاف آن کمی احساس گناه می کنم. هربی، که تا به حال با او گیر کردهام، با انزجار نگاه میکند و به جای آن وسط سنگ فرش را انتخاب میکند. او فریاد میزند: «میتوانی از سنگفرش در خانه دوری کنی، رفیق!»
سپس، فقط یک توقف غذا ما را از سخت ترین صعود روز - کوپنبرگ - جدا می کند.
پادشاه سنگفرشها
در آستانه کوپنبرگ، به نظر می رسد که فقط من و یک مرد فلاندری، که باید در اواخر دهه هفتاد زندگی اش باشد، به نظر می رسد که مایل به انجام هر یک از کارها در جلوی گروه کوچک زنجیره ای خود هستیم. ، و وقتی به پای صعود می رسیم، به اندازه کافی روشن است که چرا - جاده مملو از دوچرخه سواران پیاده روی است.
در شیبهای پایینتر، سنگفرشها بلافاصله ذخایر کمی را که برایم باقی مانده تخلیه میکنند، و من مستقیماً به آسانترین دندهام میروم - خوشبختانه 34/32 با ملاحظه.
هنگامی که کوپنبرگ شروع به گاز گرفتن می کند، با مسیرم در میان جمعیت و کشش خود روی سنگفرش ها، شیب تند چهارگانه را درهم می کشم.اینجا در سال 1987 بود که جسپر اسکیبی، حرفهای دانمارکی، در حین استراحت انفرادی به زمین افتاد و متعاقباً توسط مدیر مسابقه که مشتاق بود دسته تعقیبکننده را نگه ندارد، زیر گرفت. امیدوارم صحنه را دوباره نمایش ندهم.
من موفق می شوم عمودی بمانم، و درست زمانی که احساس می کنم در شرف پریدن هستم، ناگهان به نظر می رسد که در هوا معلق شده ام و در بالای جاده شناور هستم. سنگفرش ها جای خود را به آسفالت داده اند و نقش برجسته بسیار عالی است.
قبل از اینکه نفسم برگردد، به Steenbeekdries برخورد کردیم، که دوباره شیب و سنگفرش را با هم مخلوط می کند. همچنین این تنها مسیری است که یک فرود سنگفرش را ارائه میکند، که چشماندازی است که مفاصل من را که قبلاً درد میکند، از ترس تکان میدهد. به طرز عجیبی، در سرعت سنگفرش ها به سختی قابل تشخیص به نظر می رسند، و من 45 کیلومتر بر ساعت را در هنگام فرود لمس می کنم (نگاهی به Strava پس از آن نشان می دهد که نیکی ترپسترا در همین مسیر به سرعت 65 کیلومتر در ساعت رسیده است).
بعدی Taaienberg می آید و به سرعت Kanarieberg، Kruisberg و Karnemelkbeekstraat قرار می گیرند.پیگیری صعودها تقریباً به اندازه سوار شدن به آنها خسته کننده است، اما می دانم که اکنون به سمت پایان می رویم، با چند مانع در راهمان - صعودهای ملکه روز.
Oude Kwaremont و Paterberg هر دو سنگفرش هستند، Kwaremont طولانی ترین صعود روز و Paterberg شیب دارترین صعود است.
Kwaremont ممکن است طولانی باشد، اما در شیب خود با ملاحظه است و با یک بخش پیچ در پیچ 5% آسفالت شروع می شود (اینجا است که فابیان کانسلارا در مسابقه حرفه ای روز بعد برای برنده شدن در تور فلاندر 2014 شکست خواهد خورد.).
هنگامی که سنگفرش ها می خورند، هیچ پنهانی وجود ندارد، زیرا حتی یک اینچ ناودان وجود ندارد، اما من دارم ریتم خود را پیدا می کنم و با بیرون رفتن خورشید، و باز شدن زمین به مناظر دلپذیر، شروع به لذت می کنم. جغجغه سنگفرش ها.
صفحه سنگ تا 12% تهاجمی افزایش می یابد، اما سپس به سطح می رسد و به کشش کم عمق 3% می رسد. من مقداری سنگفرش صاف را در ناودان می بینم و لحظه ای احساس آرامش می کنم، تا زمانی که نگاه ناامیدانه هربی مرا دوباره روی سنگفرش ها می کشاند.با نگاهی به زمینهای بلژیکی میتوانم متوجه شوم که چرا فلاندر، علیرغم مسطح بودن متروک، جذابیت مغناطیسی بر دوچرخهسواران دارد.
Paterberg محور اصلی مسابقه حرفه ای است که سه بار در آن شرکت می کند. این صعود تاریخچه جالبی دارد، زیرا یکی از کم سابقه ترین صعودهای مسابقه است.
برای اولین بار در سال 1986 نمایش داده شد، تنها پس از آن که کشاورز محلی، پل ونده واله به سازماندهندگان نامه نوشت و اصرار داشت که مسیر مزرعه خودآسفالت شدهاش از هر یک از مسیرهایی که در حال حاضر در مسابقه شرکت میکردند پیشی بگیرد. آنها آن را به سنگفرش های "قانونی" باز کردند و اینشده است
یک ویژگی اصلی از آن زمان تاکنون.
در حال فشردن راهم به سمت بالا، ونده وال را با تمام نفس های محدودم نفرین می کنم. با برداشتن از اولین گوشه پاتربرگ، 400 متری سنگفرش شده در چشم انداز است، و قله بسیار دور به نظر می رسد.
من در 34/32 مورد اعتماد خود نشسته ام و سعی می کنم سرعتم را دو رقمی نگه دارم، اما احساس می کنم بالاخره دارم یاد می گیرم که چگونه با این سطح جاده نفرت انگیز کنار بیایم - وزنم را به طور مساوی روی دوچرخه متعادل کنم. دست هایم را رها می کنم و می گذارم دوچرخه راه خودش را پیدا کند.در نهایت به جمعیت تشویق کننده در قله کوه می رسم، و همه چیز از اینجا به سمت پایین است.
چیزی که به عنوان یک چرخش شروع می شود و همه پس از پاتربرگ نفس می کشند، به آرامی به سمت پایان سرعت می گیرد و به یک قطار کامل تبدیل می شود. در حالی که هربی و دو فلاندریایی به نوبت جلو می روند، نگاهی به پایین می اندازم تا 50 کیلومتر بر ساعت در گارمین خود در جاده های صاف بالا بیاید.
با نزدیک شدن به خط، بسته رو به رشد ما برای دوی سرعت نهایی آماده می شود، حتی اگر سریع ترین پایان دهندگان مدت ها پیش وارد شوند. زیر پرچم پرواز میکنم و بازوی خستهام را بالا میبرم، قبل از اینکه روی ترمز بکوبم تا از انبوهی از سوارکارانی که در خط پایان سلفی میگیرند، اجتناب کنم.
هنگامی که در یک کافه مستقر می شوم، استخوان هایم به سادگی احساس نمی کنند. من تا حد مومیایی شدن کم آب شده ام و می ترسم چند روز طول بکشد تا احساس به پرینه ام برگردد.
علی رغم رضایت از پیمودن 245 کیلومتر در روز، از 100 کیلومتر اول کمی ناراحت شدم - این فقط جذابیت سنگفرش ها را کمرنگ کرد و فرصت من را برای حمله به آنها به همان اندازه که می خواستم با مشکل مواجه کرد.دفعه بعد، شاید رویداد میان مسافت را انتخاب کنم، اما یک چیز قطعی است، می دانم که سنگفرش ها دوباره مرا به عقب خواهند برد.
تور فلاندر: همه آنچه باید بدانید
صفحه 1: راهنمای ضروری و صعودهای کلیدی
صفحه ۲: تاریخچه مسابقه
صفحه 3: پنج نسخه برتر
صفحه ۴: گزارش سواری اسپورت